در سالهای اخیر، سیمای شهر تبریز که روزگاری جلوهگاه معماری اصیل ایرانی بود، با موجی از ساختوسازهای ناهماهنگ و بیهویت مواجه شده است؛ نماهایی سنگین و تقلیدی که نه با اقلیم و فرهنگ شهر سازگارند و نه با معیارهای ایمنی و زیباییشناسی هماهنگ. غفلت از نظارت دقیق، نگاه سطحی به مفهوم زیبایی و بیتوجهی به مصالح و سبکهای بومی، چهره تبریز را از اصالت تاریخی خود دور کرده و ضرورت بازنگری جدی در سیاستهای طراحی و نظارت شهری را دوچندان ساخته است.

در سالهای اخیر، شهر تبریز که همواره به عنوان یکی از نمادهای معماری اصیل ایرانی و از پیشگامان طراحی شهری در شمالغرب کشور شناخته میشد، با تغییرات گستردهای در سیمای کالبدی خود روبهرو شده است. اگرچه گسترش ساختوسازها و نوسازی شهری میتواند نشانهای از رشد و پویایی باشد، اما در واقع، نوعی ناهماهنگی و آشفتگی بصری در نماهای شهری تبریز به چشم میخورد که ریشه در فقدان نظارت مؤثر، ضعف طراحی و تقلید از الگوهای بیگانه دارد.
در خیابانها و محلات مختلف شهر، نماهایی دیده میشود که نه با اقلیم سرد و خشک تبریز سازگاری دارند و نه بازتابی از فرهنگ و هویت تاریخی این شهر هستند. استفاده افراطی از سنگ، فرمهای تقلیدی از معماری کلاسیک و نئوکلاسیک و ترکیب رنگها و مصا لحی که هیچ نسبتی با بافت بومی ندارند، چهرهای ناهماهنگ و بیروح به شهر بخشیده است. این روند، متأسفانه نتیجه نگاه سطحی به مفهوم "نمای زیبا" است؛ نگاهی که زیبایی را تنها در زرقوبرق ظاهری میبیند و از معنا، هویت و تناسب غافل مانده است.
در این میان، سنگ به عنوان یکی از مصالح پرکاربرد و در ظاهر ارزشمند، نقشی اساسی در این آشفتگی ایفا کرده است. سنگ به خودی خود متریالی با دوام، مقاوم و زیباست، اما بهکارگیری گسترده آن در تمامی ساختمانها، بهویژه در ساختمانهای بلندمرتبه، نه از نظر فنی و ایمنی و نه از نظر اقتصادی توجیهپذیر نیست. وزن زیاد سنگ، خطر جدا شدن در اثر باد، یخزدگی یا زلزله، نیاز به اتصالات پیچیده و پرهزینه و دشواری نظارت بر نصب صحیح آن از جمله مسائلی است که در بسیاری از پروژههای تبریز نادیده گرفته
میشود.نتیجه، نماهایی است که پس از چند سال فرسوده، ناایمن و حتی خطرناک میشوند.
مشکل اصلی نیز نه در خود مصالح، بلکه در فرآیند طراحی و اجرای آن نهفته است. در بسیاری از موارد، طرحهای نما بدون بررسی کافی از نظر فنی و فرهنگی تصویب میشوند و در مرحله اجرا نیز تغییراتی غیرقانونی و سلیقهای در جزئیات بهوجود میآید. عدم کنترل دقیق پیش از اجرا و در حین عملیات ساختمانی باعث شده است که بخش قابلتوجهی از نماهای شهر، بدون رعایت نقشههای مصوب و حتی گاه بدون داشتن طرح مصوب اجرا شوند. در چنین شرایطی انتظار نمیرود سیمای شهر به شکلی منظم، ایمن و هویتدار شکل گیرد.
ضروری است پیش از آغاز عملیات اجرایی هر پروژه، نقشههای مصوب نما و جزئیات فنی آن توسط نهادهای مسئول بررسی و تأیید شوند و شهرداری موظف است از اجرای هرگونه نمای مغایر با طرحهای مصوب یا بدون مجوز رسمی جلوگیری کند. تنها با اجرای قاطع این ضوابط است که میتوان از گسترش بینظمی بصری و خطرات ایمنی ناشی از نماهای غیراستاندارد پیشگیری کرد.
شهرداری تبریز در سالهای گذشته دستورالعملهایی برای طراحی نما تدوین کرده، اما اجرای این مقررات در عمل چندان مؤثر نبوده است. کنترل سطحی و محدود در زمان صدور پروانه یا پایان کار کافی نیست؛ لازم است نظارت میدانی و مستمر در طول اجرای پروژه نیز به طور جدی دنبال شود. شهر تبریز با پیشینهای غنی از معماری اصیل ایرانی ، شایسته سیمایی آرام، متعادل و هماهنگ است، نه شهری مملو از بناهای سنگین و بیهویت که هریک ساز خود را میزنند.
از سوی دیگر، باید در سیاستگذاریهای شهری، مصالح و سبکهای بومی جایگاه ویژهای بیابند. استفاده از آجر، ترکیبات سبکتر و رنگهای متناسب با اقلیم تبریز، نه تنها موجب کاهش هزینهها و افزایش ایمنی میشود، بلکه به تداوم هویت تاریخی و فرهنگی شهر کمک میکند. تجربه نشان داده است که شهرهایی که توانستهاند میان سنت و مدرنیته تعادل برقرار کنند، هویتی ماندگار و جذاب برای ساکنان و گردشگران خود ساختهاند.تبریز نیز اگر بخواهد چهرهای اصیل، ایمن و قابل احترام از خود ارائه دهد، باید به سمت معماری آگاهانه و مسئولانه حرکت کند. بازگشت به هویت در طراحی نما به معنای عقبگرد نیست، بلکه حرکتی آگاهانه برای رسیدن به شهری است که در آن زیبایی، ایمنی و اصالت در کنار هم معنا پیدا میکنند.