«میراث فرهنگی به جای نگهداری از بناها شاید بهتر است، حافظ تجربیات استادکاران قدیمی و فراهم کننده زمینه تعامل آنها و نسل جدید مرمتکاران باشد، چراکه اگر صد مدیر دیگر هم بیایند و بروند، این میراث با این روش حفظ نخواهد شد»؛ این جمله دیدگاه بسیاری از مرمتکاران قدیم اصفهان در مواجهه با عملکرد اداره میراث فرهنگی است.
محمدحسن مقضی، از کاشیکاران قدیمی اصفهان که این حرفه نسل به نسل به او رسیده است میگوید: آخرین کار پدر من همین دو دهه پیش در آرامگاه شیخ ابومسعود بود که البته پدرم آن زمان در وضعیت بیماری قرار داشت و سازمان نوسازی و بهسازی، مسئولیت مرمت این آرامگاه را عهدهدار بود. از آنجایی که مدیر این سازمان مدتی در میراث فرهنگی نیز فعالیت داشت، پدرم را به خوبی میشناخت. روزی به خانه ما آمد و به پدرم گفت میدانیم به دلیل شرایط جسمانی نمیتوانید کار کنید. ما هم انتظار نداریم این پروژه را بپذیرید. تنها خواهشی که داریم این است که شما فقط نظارت کار را عهدهدار شوید. در تمام طول پروژه صبح به صبح اتومبیلی به در خانه میفرستیم که شما را تا محل کار بیاورد و بعد روی یک صندلی بنشینید و به مرمتکاران بگویید چطور کار را پیش ببرند. پدرم با این که خانهنشین بود، پذیرفت و تا یک سال و نیم هم به این شیوه با آنها همکاری کرد و مدتی بعد هم از دنیا رفت.
او ادامه میدهد: آن مدیر نگفت این کاشیکار دورهاش تمام شده و توانایی ندارد، بلکه تلاش داشت تا جایی که میشود، بهرهای از تجربه نسل قدیم ببرد. منظور اینکه این نگاه بهرهگیری از تجربه نسل قدیم تا دو دهه پیش هم هنوز کم و بیش در بین مدیران اصفهان وجود داشت.
این کاشیکار با بیان این که میراث فرهنگی ۲۰ یا ۳۰ سال پیش باید با فراهمآوری بسترهای آموزشی، بانی انتقال تجربه نسل قدیم و جدید میشد، میگوید: امروز گرچه ما تعداد محدودی از استادکاران سنتی قدیم را در قید حیات داریم، اما باز پیشنهادمان به مدیریت میراث فرهنگی این است که ابتدا هنرمندان قدیم مخصوصا کسانی که میراث به آنها نیاز دارد را بشناسند و تلاش کنند رابطهای حسنه بین خودشان و آنان برقرار گردد. حتی جلسات ماهانه برگزار و از تجربیات بهره ببرند و دورههای آموزشی برای انتقال تجربهها فراهم و در پروژهها به شکل تعاملی کار کنند. حتی فضای گفتوگو به وجود آورند. اگر در پروژهای یک مهندس چیزی را نمیداند از قدیمیها مشورت بگیرد. در مقابل اگر استادکار قدیمی را دعوت و احساس کرد او هم ایرادی در کارش وجود دارد به گفتوگو بنشیند و به او آموزش بدهد. در هر صورت اشکال کار را بیابد. صورت مسئله را پاک نکند، بلکه راهی یافته و با یکدیگر به توافق برسند.
مقضی با توضیح این که هنوز کاشیکاری مسجد شیخ لطفالله نیز امکان احیا دارد، میگوید: درباره مرمت شیخ لطفالله باید گفت که هنوز هم دیر نشده است. جای نگرانی هم ندارد. بهترین پزشک قلب هم ممکن است عمل ناموفق داشته باشد. اگر مدیران میراث واقعا بخواهند این پروژه سرانجام مطلوبی پیدا کند راه چاره هم وجود دارد. به این فکر کنند که دیگران کاشتند، ما خوردیم پس ما هم بکاریم تا دیگران بخورند.
او با تاکید بر اینکه مرمت آثار تاریخی به خصوص وضعیت فعلی گنبد مسجد شیخ لطف الله به تجربه آدمهای کارکرده نیاز دارد، میگوید: یک کاشیکار و یک استاد که تجربه کار کاشی و گنبد داشته باشند باید به این پروژه اضافه شود. حتی فکر نکنیم اگر کسی فرزند کسی است حتما استاد است، خیر؛ کاشی معرق یک حوزه تخصصی در کاشیکاری است. انواع طرح و خط، نوع برش و سبک کاشیتراشی آن بسیار حائز اهمیت است. اما فراموش نکنیم که اگر امروز این پروژه به نتیجه مطلوب نرسید مهم نیست، مهم این است که از حالا به بعد چه تصمیمی گرفته میشود و چه طور ادامه مییابد.
او در پاسخ به این پرسش که بهترین راه ادامه مرمت گنبد مسجد شیخ لطف الله چیست و چه روندی باید طی شود؟ میگوید: رنگ گنبد تغییر کرده و اینکه میگویند چهار سال دیگر باران بخورد درست میشود حرف غلطی است. این نیست. پیشنهاد این است که کار از حالا به بعد به روش سنتی ادامه پیدا کند. از آنجایی که ما هنوز در اصفهان یک کارگاه کاشیپزی فعال داریم که هم کاشی صنعتی و هم کاشی سنتی را در کورههای قدیمی تولید میکند، بهتر است از این کارگاه بخواهیم که کاشی این گنبد را بسازد. البته پیش از این مرحله باید کاشیهای قبلی این گنبد مورد بررسی قرار بگیرد و ابعاد، ضخامت، طرح و رنگ آن مشخص شود. بخش زیادی از کاشیهای گنبد شیخ لطفالله به قدری فرسوده است که شاید اصلا نیاز به استفاده مجدد نباشد. این گنبد قبلا هم مرمت شده و در این سالها در معرض آفتاب، برف و باران هم بوده است. پس کاشیها استحکام کافی را هم ندارند. این درحالی است که برخی از کارشناسان بر این باورند که کاشیهای قدیمی حتماً باید دوباره در بنا استفاده شود، اما این دیدگاه از منظر سنت کاشیکاری اصیل اصفهان غلط است. حفظ میراث یعنی کاشی درست شبیه قبل احیا شود و مدیر و ناظر و کاشیپز و کاشیکار در این زمینه توانمند باشند، نه لزوماً این که همان کاشی فرسوده به کار اضافه گردد.
او ادامه میدهد: کاشیهای قبلی بنا نیز باید مورد آزمایش سنتی قرار بگیرد. به این ترتیب که از بنا جدا شود و روی سندان، کنارههای آن تیشه بخورد. اگر با این روش کاشی متلاشی شد، یعنی به هیچ عنوان قابلیت استفاده مجدد را ندارد. مرحله بعد حضور یک استاد کاشیکار بهعنوان ناظر است. کسی که سالها به شکل تجربی کاشیکاری کرده و به تمام فوت و فنهای کار آگاه است که اگر در روند کار، مرمت بنا با چالشی مواجه شد، بتواند راهحلی پیدا کند. این ناظر شاید نتواند خودش در پروسه مرمت شرکت کند و لازم است یک کاشیکار جوان اما کاربلد این کار را با هدایت او انجام دهد.
مقضی در رابطه با شیوه مرمت بنا هم توضیح میدهد و میگوید: بهترین شیوه برای مرمت گنبد شیخ لطفالله این است که مرمت دورتادور گنبد به همین روش سنتی که گفته شد از سر گرفته شود و مرمتکار دور تا دور گنبد حرکت و کار را ادامه دهد و زمانی که به این ضلع قبلاً مرمت شده رسید، کاشی این قسمت را هم پایین بریزد و به روش سنتی کاشیکاری کند تا فاصله و شکافی که در کار ایجاد شده بود، هم برطرف گردد. اشتباه دیگر مرمت این گنبد این بود که تا پای قوس گنبد که نیاز به مرمت نداشته را هم بازسازی کرده است. درحالی که از سر تا کمر گنبد چون با آفتاب و باران در ارتباط است باید مرمت میشد، اما اگر کاشیهای میانه گنبد تا پایین، طبله نکرده باشد، نیاز به مرمت ندارد.
آن طور که این کاشیکار نقل میکند انتقاد دیگری که به روند پروژههای مرمتی میراث فرهنگی وجود دارد این است که کار را به شیوه مناقصهای پیش میبرند.
او میگوید: قبل از دهه ۶۰ اغلب مرمتکاران و کاشیکاران اصفهان بهصورت روزمزدی برای میراث فرهنگی کار میکردند که این بهترین روش برای کار میراثی است، چراکه استادکار باید فکرش آزاد باشد و به آرامی کار را پیش ببرد. وقتی قرارداد را کنتراتی و متری تنظیم میکنند، مرمتکار فقط در این فکر است که کار را سریع جمع کند. در قدیم میراث یک مأمور حسابداری داشت که هفته به هفته میآمد، مزد مرمتکاران و کارگران را حساب میکرد و میرفت.
هوشنگ رسام از دیگر پیشکسوتان کاشیکاری اصفهان که این حرفه را هم به شیوه سنتی و تجربی و هم زیر نظر هنرستان هنرهای زیبای اصفهان فراگرفته نیز در گفتوگو با ایسنا اظهار میکند: اگر در دنیا بخواهند پروژهای مثل گنبد شیخ لطفالله مرمت شود، ابتدا طرح مرمتی پیاده میکنند، پیشینه کار را بررسی و مطالعه و آسیبشناسی کرده و محاسباتی را انجام میدهند. سپس فراخوانی اعلام و طی آن بهترین متخصصان گذشته و امروز را گزینش و به کار دعوت میکنند.
او ادامه میدهد: ما در اصفهان هنوز کاشیکار و استادکارانی داریم که حتی در پروژههای بزرگ معماری در کپنهاگ، عراق و سوریه نیز فعالیت میکنند. چرا از این افراد در اصفهان استفاده نمیشود؟
رسام با بیان اینکه در ادامه مرمت این گنبد لازم است یک استادکار قدیمی و کسی که از کاشیکاری، طراحی و نقاشی اطلاعات کافی داشته و در این زمینه سالها کار کرده است حاضر باشد، میگوید: البته خاک مورد استفاده برای تولید کاشی و نره نیز باید آنالیز شود که ناخالصیای مثل گچ و آهک که باعث طبله کردن لعاب میشود، نداشته باشد.
آن طور که او روایت میکند: خاک باید از مناطق مخصوصی برداشت و بعد با چند ماده مخلوط و آخورهبندی شود و پس از مدتی در آب بماند. سپس آن را ورز بدهند تا به عمل بیاید. اگر کاشی قبلی لعابش پریده یا فرسوده باشد هم کاربرد ندارد. مگر اینکه به جای صابونک برای حفرههای کوچک از آن استفاده کنند و نه برای کل کار. نکته مهم اینکه در کاشی معرق اصلاً نیاز به استفاده از دوغاب نیست. در معرق اصیل بند و درزی لابه لای کاشیها نیست و مخاطب متوجه تیشههایی که به آن خورده نمیشود.
به گفته رسام یک نمونه از این سبک کاشیکاری در محراب مسجد شیخ لطفالله وجود دارد که بسیار هنرمندانه کار شده و آنقدر زیبا سوهان خورده است که وقتی تکههای کاشی کنار هم قرار گرفته شاید تنها به اندازه یکمو بین آن فاصله به چشم بیاید.
او با تأکید بر اینکه زمینههای کاشی گنبد مسجد شیخ لطفالله هم معرق معقلی است، خاطرنشان میکند: معقلی یعنی آجر و کاشی باهم کار شده که در این سبک کار نیز به هیچ عنوان نباید روی کار دوغاب ریخت، چراکه دوغاب در آجر رسوب کرده و پس از مرمت تمام سطح کاشی سفیدک میزند.
وی درباره بخش فنی کار به نصب داربست هم اشاره میکند و میگوید: داربست این بنا هم باید پایین کار نصب شود. ضمن اینکه حفاظ داشته باشد. شاید بگویند چنین داربستی یکمیلیارد هزینه دارد. ما هم در پاسخ میگوییم خب داشته باشد، چرا نباید برای اثری که جهانی و آبروی کشور است چنین پولی خرج کرد؟ حتی در این شهر داربستزن حرفهای و فنی هم وجود دارد که لازم است از آنها هم استفاده شود.
رسام در رابطه با آسیبشناسی پروژههای مرمتی میراث فرهنگی به قطع حلقه ارتباطی نسل قدیم و جدید نیز اشاره دارد و معتقد است: اگر نسل جدید و تحصیلکرده معماری، قدیمیها را قبول ندارند به دلیل ناآگاهی خودشان است. ما حتی چند دهه پیش از میان اساتید دانشگاه هنر کسانی را داشتیم که وقتی مسجد جامع عباسی توسط نسل قدیم مرمت میشد، برای آموزش و حتی تدوین پایاننامه به آنجا مراجعه میکردند. اصلاً مگر رشته دانشگاهی مرمت از کجا آغاز شد؟ سال ۱۳۵۵ که هنوز دانشگاهی نبود. اداره فرهنگ و هنر یک دفتر فنی داشت که چند استادکار قدیمی به همراه مهندس شیرازی و چند تکنسین فوقدیپلم معماری در آن فعالیت میکردند.
به زعم او البته ارتباط و تعامل بین دو نسل برای پیشبرد کار هر دوی آنها لازم است. رسام بیان میکند: خوبی دانشگاه این است که مثلاً دانشجو درس شیمی را خوب و دقیقتر از استادکار قدیمی خوانده، پس وجود او در پروسه کار و برای بررسی و آنالیز رنگهای شیمیایی که امروز متداول شده بسیار هم ضروری است. از طرفی مرمتکار جوان هم نیاز دارد تجربیات سالیان و کار عملی را از استادکار قدیمی دریافت کند. پس این دو تکمیل کننده کار یکدیگر هستند.
ایسنا