امروزه مباحثی چون مداخله در بافتهای تاریخی، بازآفرینی بافتهای تاریخی، تخریب و نوسازی بافتهای تاریخی، هویت بافتهای تاریخی، لزوم احیا و مرمت و حفاظت بافتهای تاریخی و .. از گزاره های پرکاربردی است که تیتر اکثر مقالات و اخبار معماری و شهرسازی را تشکیل می دهد.
دکتر مرتضی میرغلامی- اصطلاح بافت تاریخی از واژه های پرتکرار در ادبیات، گزارشها و نوشته های مربوط به شهرهای تاریخی ایران می باشد. امروزه مباحثی چون مداخله در بافتهای تاریخی، بازآفرینی بافتهای تاریخی، تخریب و نوسازی بافتهای تاریخی، هویت بافتهای تاریخی، لزوم احیا و مرمت و حفاظت بافتهای تاریخی و .. از گزاره های پرکاربردی است که تیتر اکثر مقالات و اخبار معماری و شهرسازی را تشکیل می دهد. اما آیا کاربرد چنین اصطلاحی به خوبی مفهومی را که ما در خصوص مناطق، محلات و مراکز شهری تاریخی و کهن مد نظر داریم را بیان می کند؟ با یک جستجو برای یافتن معادل لاتین این واژه (historical fabric) درمی یابیم که این اصطلاح بیشتر در مقالات محققین و نویسندگان ایرانی ظاهر شده و در مقالات و پژوهشهای کشورهای دیگر واژه تاریخی (historical) غالبا با اسامی دیگری از جمله مرکز، مجموعه، منطقه، محله و شهر ترکیب می شود و از اصطلاح historic fabric به ندرت استفاده می شود. به عبارتی واژه بافت تاریخی در ادبیات جهانی چندان مرسوم و مصطلح نیست و لذا کاربست این واژه خود ممکن است بتواند باعث ایجاد کج فهمیهایی در خصوص مفهوم مناطق تاریخی گشته و فرایند احیا یا بازآفرینی و نوزایی این مناطق شهری را به صورت جامع میسر نسازد.
بافت (fabric) واژه اییست که معمولا در دانش ریخت شناسی شهری برای اشاره به نحوه ترکیب توده و فضا به لحاظ هندسه، میزان فضاهای بازو بسته، دانه بندی و ...در یک منطقه از شهر بکار می رود و به عبارتی بیشتر به ابعاد عینی و کالبدی این مناطق اشاره می کند. در تعریف مفهوم بافت شهری آمده است:
بافت شهری به ویژگیهای فیزیکی مناطق شهری اطلاق می شود که شامل ساختمانها، مناظر سخت و نرم، جاده ها، چراغهای روشنایی و سایر زیرساختهای شهری می گردد.
سیر تحول رویکردهای مختلف در ارتباط با بافتهای به اصطلاح تاریخی حاکی از این واقعیت است که این مناطق علاوه بر ابعاد کالبدی، دارای مولفه های مهم دیگری از جمله ویژگیهای اجتماعی و جمعیتی، کاربری و عملکردی، زیست محیطی، ادراکی-معنایی، اقتصادی و منظرین هستند و لذا بجای رویکردهایی نظیر بازسازی و نوسازی شهری که زمانی بیشتر به مداخله در مولفه های کالبدی و ملموس این مناطق تاکید داشتند امروزه کاربست رویکردهای جامع تری نظیر بازآفرینی پایدار توصیه می شود. عدم درک ماهیت مناطق تاریخی شهر به عنوان محیطهای زیست و زندگی بخشی از شهروندان و تقلیل آنها به بافت و کالبد تاریخی شاید توجیه کننده مداخلات چند دهه گذشته در بسیاری از شهرهای ایرانی باشد چرا که کاربست واژه بافت تاریخی خود ذهن مخاطبین را بیشتر به جنبه های فیزیکی و مسائلی نظیر ریزدانگی، ارتفاع بناها، اندازه قطعات، استحکام بناها و هندسه گذرها و میدانها در یک محله یا منطقه تاریخی سوق دهد. لذا مسائلی نظیر زندگی سکنه، امنیت، روابط اجتماعی، احساس تعلق به مکان زندگی، معیشت، مالکیت فضاها، معنای فضا و تصور مردم از منطقه تاریخی رنگ باخته و لذا در تصمیم گیری ها و فرایند تغییرات این مولفه ها به حاشیه رانده می شوند.
نگاهی به مداخلات در مناطق تاریخی بخش مرکزی شهر تبریز از جمله محدوده محله خیابان، محله دوه چی، بازار و پاساژ به خوبی ماهیت کالبدی-اقتصادی این پروژه ها را روشن ساخته و نشان می دهد چه بسا اطلاق بافت تاریخی به این مناطق به صورت ناخودآگاه تصمیم گیرندگان و متولیان این پروژه های شهری را به دخل و تصرفی بافت-مبنا در آنها آن هم با رویکردی آمرانه، انتزاعی، از بالا به پایین و صرفا کالبدی ترغیب کرده باشد. حال می توان پرسید خوب چه واژه ای بهتر می تواند ماهیت مناطق تاریخی بویژه در مراکز شهرهای ایرانی را منعکس سازد؟
امروزه رویکردها و روشهای متنوعی برای مطالعه و فهم مناطق تاریخی شهرها جایگزین نگاههای فیزیکالیستی و انتزاعی گذشته شده است. به عنوان مثال می توان به مفاهیم و رویکردهایی نظیر Historic Urban Landscape (HUL) یا cultural landscape اشاره کرد. منظر تاریخی شهری که توسط یونسکو در سال 2011 پیشنهاد گردید به نوعی بار معنایی را از دوش مولفه های بافت و کالبد صرف برداشته و بیشتر روی جنبه های منظر شهری تاکید می کند. منظر شهری یا فرهنگی در این رویکردها صرفا به معنای منظر عینی (cityscape) نبوده و سایر مولفه های تاثیر گذار در منظر شهری اعم از عینی و ذهنی شامل مردم، رفتارها، نشانه ها، فضاهای سبز و بناها و ... را نیز در بر می گیرد. به عبارتی منظر شهری تاریخی به محیط به عنوان یک محیط انسانی و نه صرفا کالبدی با تمامی ارزشهای ملموس و ناملموس آن نگاه می کند. لذا در این روش نقش ساکنین منطقه تاریخی در فرایند توسعه شهری به لحاظ ایجاد امنیت، رونق اقتصادی و مشارکت در فرایند مداخلات فیزیکی و اهمیت آموزش و آگاهی بخشی به آنها دارای اهمیت فراوان خواهد بود.
رویکرد منظر فرهنگی که خود شامل دسته بندی های مختلفی نظیر منظرهای طراحی شهری، منظرهای مردم نگارانه، سایتهای تاریخی و مناظر بومی می شود (در واقعی ترکیبی از مناطق تاریخی شامل طبیعی، ساخته شده و ترکیبی) نیز از سال 1992 به عنوان روشی برای تشخیص، ارزیابی، مدیریت و حفاظت و..مناطق تاریخی-فرهنگی توسط یونسکو بکار رفته است. این رویکرد به محیط به عنوان انعکاسی از رابطه بین انسان (فرهنگ) و طبیعت نگریسته و مولفه هایی نظیر ارزشهای محیطی، نمادها، رسومات و ... را نیز به عنوان بخشی از یک منطقه تاریخی در نظر می گیرد. لذا توسعه در یک منطقه تاریخی به عنوان یک منظر فرهنگی نمی تواند صرفا به مداخله در بناها و یا حفاظت و مرمت بناهای کالبدی محدود شده و لزوم حفاظت و احیای رفتارها، آئین ها، باورها و معانی محیطی به عنوان یک منظومه در هم تنیده با محیط کالبدی و در صورت لزوم معاصرسازی و هماهنگ سازی آنها با شرایط زمانه را الزامی می دارد. بر این اساس به عنوان مثال بازار تاریخی تبریز به عنوان یک منظر فرهنگی نه تنها شامل راسته ها، تیمچه ها، سراها و عناصر مختلف عملکردی و مصالح و شیوه های ساخت واجرا با آجر و کاربندی می شود بلکه افراد و تجار و کسبه صاحب نام، فرهنگ تجارت، اخلاق تجارت، اتفاقات و رویدادها و بقیه ارزشهای ناملموس بازار را نیز شامل می گردد.
البته نمی توان چالش ترجمه مفاهیم از بسترهای دیگر برای کاربست در یک سپهر فرهنگی متفاوت را نیز ندیده گرفت. به عبارتی اگر چه امروزه واژه منظر به عنوان معادلی برای واژه landscape جای خود را در بین متخصصین باز کرده است اما همانند بسیاری دیگر از واژه های مصطلح میان اهل فن از جمله مرکز محله، مکان-رویداد و ..نمی توان مطمئن بود بار معنایی اصطلاحاتی نظیر منظر فرهنگی یا منظر شهری تاریخی برای عامه مردم یا ساکنین مناطق تاریخی نیز به خوبی گویای تجربه زیسته ایشان و رهیافتی اگزیستانسیالیستی از محلات آنها باشد.
دکتر مرتضی میرغلامی
دانشیار طراحی شهری دانشگاه هنر اسلامی تبریز