نویسنده کتاب «جوهره مکان؛ پژوهشی درباب معماری کردن در اصفهان» با بیان اینکه معماری شهر اصفهان نه تنها در امتداد گذشته خود عمل نکرده، بلکه هیچ اصفهان معاصری را نیز به نمایش نگذاشته است، گفت: این شهر در حال حاضر جولانگاه ساختوسازهای عمدتاً بیکیفیتی شده که نهتنها خارج از ظرفیت زیستمحیطی منطقه توسعه اصفهان است، بلکه با روحیه این شهر هیچ تناسبی ندارد.
به گزارش رســانـه" اخـبــار معـمـاری " به نقل از ايسنا، «معمار پیش از همه یک کنشگر است و این کنشگری، به خصوص باید در حوزههای اجتماعی بروز و ظهور پیدا کند. متأسفانه نوع ساز و کار موجود در حوزه حرفهمندی در معماری ایران از دانشکدههای معماری تا حوزه کار حرفهای، بهنوعی نقش معمار را صرفاً به برآورده کردن نیازها و منافع کارفرمایان محدود کرده است، منافعی که بخش عمده آنها به کیفیت سکونتگاهها و مکانها توجه نمیکند و فقط به دنبال حداکثر منافع اقتصادی است و همین موضوع سکونتگاههای ما را دچار آسیبهای جدی کرده است.»
این بخشی از صحبتهای سهند منشی، پژوهشگر حوزه معماری و برنامهریزی شهری است که کتاب «جوهره مکان»(پژوهشی در باب معماری کردن در اصفهان) به کوشش محمدرضا قانعی و سهند منشی نیز که توسط انتشارات فرهنگستان هنر(متن) منتشر شده پژوهشی درباره پروژههای معماری اثرگذار در چند دهه اخیر اصفهان است.
آنچه میخوانید گفتوگوی اختصاصی خبرنگار ایسنا با سهند منشی، یکی از نویسندگان کتاب «جوهره مکان؛ پژوهشی درباب معماری کردن در اصفهان» است.
وضعیت معماری امروز به خصوص در اصفهان را چطور ارزیابی میکنید؟
من اعتقاد دارم که معمار پیش از همه از همه یک کنشگر است و این کنشگری باید به خصوص در حوزههای اجتماعی بروز و ظهور پیدا کند. متأسفانه نوع ساز و کار موجود در حوزه حرفهمندی در معماری ایران از دانشکدههای معماری گرفته تا حوزه کار حرفهای به نوعی نقش معمار را صرفاً به برآورده کردن نیازها و منافع کارفرمایان محدود کرده است. منافعی که بخش عمده آنها به کیفیت سکونتگاهها و مکانها توجه نمیکند و فقط به دنبال حداکثر منافع اقتصادی است و همین موضوع سکونتگاههای ما را دچار آسیبهای جدی کرده است.
معماران بهعنوان کسانی که وضعیت معماری امروز ما را تعریف میکنند از جمیع جهات به مهرههای یک سیستم فاسد و ناکارآمد تبدیل شدهاند که به خصوص شهرهای امروز ما را هر چه بیشتر به سوی عدم زیستپذیری سوق دادهاند. اگر بخواهیم از سمت معماران نگاه کنیم دلیل چنین مسئلهای این است که به نظر من معماران خود را در حد مهندسانی میبینند که باید صرفاً در آتلیههای طراحی با ضوابط و دستورالعملهایی که معلوم نیست به چه صورت قرار است منافع شهروندان را در شهرها تامین کند، دست و پنجه نرم کنند. سازو کارهای موجود، از جمله نهادی مثل نظام مهندسی در این مورد به نظرم نقش مهمی داشتهاند، آنها یک خط روی نقش معماران در طول تاریخ کشیدهاند و نقش معماران را به مهندسان ساختمان تقلیل دادهاند.
اما هنگامی که فرد به کنشگر اجتماعی تبدیل میشود نگاه انتقادی به وضعیت معماری و سکونتگاهها پیدا میکند و این نگاه انتقادی باعث رسیدن به این جمعبندی میشود که علیرغم دستاوردهای بسیار با ارزش تاریخ معماری ایران، امروز سکونتگاههای ما اولاً زیستپذیری خود را از دست دادهاند، دوم اینکه نتوانستهاند منافع همه گروههای اجتماعی را تأمین کنند و سوم، نه تنها با ریشههای تاریخ معماری ما هیچ نسبتی برقرار نکردهاند بلکه حتی نتوانستهاند با دانش معماری جهان ارتباطی سازنده و بالنده برقرار کنند و به این خاطر است که می توان گفت معماری امروز ما به طور کلی از کجفهمیهای رایج بسیار رنج میبرد.
اصفهان نیز بهعنوان یک کلانشهر تابعی از همان شرایط است، اما بهطور خاص باید گفت که اگر به آوازه باغشهر اصفهان در جهان توجه کنیم و اینکه کالبد و فضای شهر اصفهان به خصوص از دوران صفویه به بعد، جهانی را ساخت که به نصف جهان معروف شد، وضعیت معاصر این شهر نه تنها مملو از مشکل بلکه اسفناک شده است. این شهر با اینکه ظرفیتهای بیشماری برای تبدیل شدن به یک الگوی جهانی معاصر داشته، در حال حاضر جولانگاه ساختوسازهای عمدتا بیکیفیتی شده است که نهتنها خارج از ظرفیت زیستمحیطی منطقه توسعه اصفهان است بلکه با روحیه این شهر هیچ تناسبی ندارد. معماری این شهر نه تنها در امتداد گذشته خود عمل نکرده بلکه هیچ اصفهان معاصری را هم به نمایش نگذاشته است.
مشکلات عمده این حوزه را چه میدانید؟
بهطور کلی باید به ارتباط اقتصاد از یک طرف و فضا و کالبد از طرف دیگر توجه کرد. در کشوری که اقتصاد آن به گونهای است که مسکن و ساختمان نه یک کالای مصرفی، بلکه کالای سرمایهگذارانه است و اینگونه حکم شده که سرمایهگذاری در حوزه ساخت و ساز تنها سرمایهگذاری مطمئن در کشور است، همه سازوکارها ازجمله نظام مدیریت عمرانی کشور و مدیریت شهری به این سمت میرود که بتواند از فضا حداکثر منافع اقتصادی را کسب کند. در این میان آنچه اهمیتی ندارد کیفیت فضا و کالبد است و در زمان طرح این موضوع هم تنها به منافع گروه خاصی (گروههایی با ظرفیت اقتصادی بالا) توجه میشود.
ذهنیت معماران بهعنوان کنشگران اجتماعی به جای اینکه با این سازوکار مقابله کند و حق شهروند را برای زندگی با کیفیت طلب کند، از دانشگاه گرفته تا محیط کار به گونهای تربیت شده که این منافع اقتصادی را تأمین کند. متأسفانه نگاه حاکم باعث شده که معماران برای دستیابی به این هدف باید با یکدیگر به رقابت بپردازند. همین تنزل معماری به این حد، دیگر جایی برای اندیشهورزی با هدف خلق محیطهای با کیفیت نمیگذارد.
مسئله دوم این است که ما در تولید دانش معماریِ کاربردی بسیار ضعیف عمل کردهایم. ما در معماری اتفاقاً تولید دانش داریم و طی چند دهه اخیر خیل بزرگی از کتابها و مجلههای معماری منتشر و پایاننامههای معماری بیشماری ارائه شده است، ولی وضعیت پدیداری معماریِ امروزِ سکونتگاههای ما نشان میدهد که این تولیددانش حداقل به طور عموم کابردی نداشته است. دانش کابردی، یعنی دانشی که اولاً با یک نگاه راهبردی، مقاومتی را در مقابل جریان غالب معماری کردن در ایران ایجاد کند و دوم اینکه بتواند به معماران نشان دهد که چگونه میتوانند برای «شهروندان» و نه فقط گروه خاصی از کارفرمایان معماری کنند. مسئله آخر این است که چگونه میتوان از دستاوردهای تاریخ معماری ایران بهره برد، این موارد برای معمار امروز مهم هستند وگرنه که در حوزه تکنیک و دانش ساخت که مربوط به حوزه مهندسی معماری میشود همه چیز تقریباً با دانش روز دنیا در دسترس است.
آیا رویکرد و نگاه خاصی بر معماری امروز حاکم است؟
امروز در دوران پستمدرن، دنیا پس از گذر از سبکهای مختلف معماری، سبکگراییها را کنار گذاشته است و ما با جهان معماری طرف هستیم که در حال بهرهبرداری مجدد از همه دستاوردهای معماری به خصوص در قرن بیستم است و این بهرهبرداری با هماهنگی و به روز کردن تکنولوژیِ مرتبط با معماری همراه است. اما طی چند دهه اخیر، ورود مباحثی مثل جامعهشناسی و روانشناسیِ محیطی به معماری و برنامهریزی شهری باعث تغییر در یک رویکرد کلی حاکم در قرن بیستم میلادی شده است.
این رویکرد قائل به این بود که فضا و کالبد با طراحی کردن، موجب ایجاد محیط اجتماعی و روانی جدید میشود. در واقع در این نگاه، اصالت و اهمیت با فضا و کالبد است، اما با جدی شدن مباحث جامعهشناسی و روانشناسی محیطی، این جامعه است که فضا و کالبد را میسازد و نقش معماری در این رویکرد، همسویی با این نگاه است. در واقع ما دیگر با مفهوم معمارپیامبری که امثال «لوکوربوزیه» به آن باور داشتند طرف نیستیم. این نگاه بیشتر در کشورهای توسعه یافته دیده میشود.
در ایران نیز ما متأثر از آن نگاه جهانی هستیم، اما با توجه به مشکلات موجود در حوزه توسعه اندیشه معماری، این نگاه جهانی اگر هم تاثیری بگذارد با ترجمهای غلط همراه است. معماری در جهان حاصل نظرورزیهای فلسفی، جامعهشناختی و هنری است و ما غالباً با نگاهی سطحی و صرفاً ظاهری با آن برخورد می کنیم. مثلاً در حوزه جامعهشناسی و روانشناسی صرفاً موضوع در حوزههای آکادمیک و در حد شعارهای مدیریت شهری مطرح شده و کمتر نمود بیرونی پیدا میکند.
به طور کلی ما در ایران با رویکرد خاصی در مورد معماری مواجه نیستیم. به نظر، رویکردها را بیشتر مسابقات معماری و کارفرمایان خاص به جامعه معماری تحمیل میکنند و معماران و به خصوص معماران جوان و جویای نام نیز از همین رویکردها تبعیت میکنند که معلوم نیست آبشخور آنها کدام حوزههای نظری است، مثلاً مسابقات معماری و اعطای جوایز به برخی آثار باعث شکلگیری نوعی ترویج سلیقه میشود و به ناچار نیز باید از آن تبعیت کرد. در حوزه دولتی نیز به نظر میآید اوج نوآوری در چند دهه اخیر در حوزه ساختمان، همان مسکن مهری است که یک شکست مطلق و فاجعه در معماری سکونتگاهی و در همه ابعاد است. نکتهای که باید به آن پرداخت بحث زمینهگرایی و منطقه گرایی در معماری و شهرسازی است که در دنیا به خصوص از بعد از دوران پستمدرن دارای اهمیت شده و ما تبعات آن را در ایران نیز می بینیم.
رویکرد زمینهگرایی به چه نگاهی میپردازد و چه نمونههایی از این معماری در اصفهان وجود دارد؟
رویکرد زمینهگرایی در معماری، ریشه در تاریخ معماری دارد و به طور کلی هنگامی که در برنامهریزی و طراحی یک محیط انسانساخت که میتواند از مقیاس یک ساختمان تا شهر باشد، به جنبههای محیطی و بستری سایت توجه و تلاش میشود که آن زمینه و بستر در برنامهریزی و معماری نمود پیدا کند، به آن زمینهگرایی میگویند. نظرورزیها در مورد زمینهگرایی و منطقهگرایی از طرف اندیشهورزان معماری طی قرن اخیر رشد یافته و بلوغ پیدا کرده است به طوری که در حال حاضر یکی از جریانات معماری در دنیا است.
برای بررسی نمونههای منطقهگرایی در اصفهان ابتدا باید بررسی کرد که کدام بناها با معیارهایی که میتوان برای معماری زمینهگرایی تعریف کرد هماهنگی داشته و دوم اینکه همان معیارها باید چه باشد. برای مثال قطعا معیارهایی که در ایران برای معماری زمینهگرا تعریف می شود با ژاپن متفاوت است. من به همراه دکتر محمد رضا قانعی (پدید آورنده کتاب) در کتاب «جوهره مکان» (پژوهشی در باب معماری کردن در اصفهان) تلاش داشتیم که به همین پرسش پاسخ بدیم. این کتاب که با همکاری جمعی پژوهشگران منتشر شده است ابتدا به تبیین موضوع زمینه گرایی از حوزه نظری پرداخته و در ادامه تلاش کرده معیارهای زمینه گرایی در ایران و اصفهان را شناسایی کند و در نهایت به معرفی، تحلیل و بررسی بناهایی که با این معیارها همخوانی داشته بپردازد. البته با یک رویکرد انتقادی .
زمینهگرایی تا چه اندازه میتواند در هویتبخشی و بهبود وضعیت معماری امروز موثر باشد؟
قطعاً بناهایی که ما شناسایی کردیم و به بررسی آنها پرداختیم در زمان و مکان خود تاثیرگذار بودهاند. اصلاً رسالت نوشتن چنین کتابی همین بود که معماران به این ابنیهها بهعنوان مصادیق باارزشی از جریان معماری معاصر ایران که رویکردهای زمینهگرایی را میتوان در آنها دید، توجه کنند. این توجه قطعاً باید با چشماندازی انتقادی نیز همراه باشد.
ما معتقدیم که با همه کمبودها گروهی از معماران معاصر از دهه چهل شمسی به این سو تلاش کردند دوباره به ارزشهای معماری ایرانی در بستر شهر اصفهان توجه کنند و بناهای خود را با توجه به درکی که از این ارزشها داشتند طراحی کرده و بسازند. در دو فصل آخر این کتاب ۱۰ بنا مورد بررسی قرار گرفته است؛ این بررسی از ساختمان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز و به بنای خانه آبان ختم میشود.
چه فعالیتهای دیگری در حوزه معماری دارید را داشتهاید؟
من شخصاً دانشآموخته رشته معماری هستم و حدود دو دهه است که بهطور حرفهای در زمینه معماری و شهرسازی فعالیت میکنم. طی دوره فعالیتم این فرصت را داشتم که درگیر پروژههای معماری، برنامهریزی شهری، منطقهای و مطالعات قابلتوجهی در مناطق مختلف کشور باشم. تجربههای کاری با کارفرمایان دولتی، نیمهدولتی و معماری از جمله دکتر محمدرضا قانعی در برآیند فکری من بسیار تأثیرگذار بوده است.
از آغاز فعالیتم مباحث فرهنگی و تحقیقاتی در حوزه معماری و شهری برایم دارای اهمیت زیادی بوده است. در دوران دانشجویی با فصلنامه معماری و ساختمان بهعنوان هیئت تحریریه همکاری داشتم و پس از آن در مجلات مختلفی تا به امروز یادداشت ها و مقالاتی از من به چاپ رسیده است. در سال ۹۴ نسبت به راهاندازی یک نشریه تخصصی فرهنگی، ادبی و هنری اقدام کردیم. «فصل نامه فرهنگی، هنری و ادبی تَزَرو» که موسس و سردبیر آن بودم که تا سال ۹۷ به چاپ می رسید و هر شماره به موضوعی خاص میپرداخت یکی از همین دستاوردها بود.
این فصلنامه سراسری که در اصفهان منتشر میشد به یکی از نشریههای معتبر و تاثیرگذار در ایران تبدیل شد بهطوریکه مخاطبین آن مثلاً در تهران چندین و چند برابر اصفهان بود. در همان دوران هم من در این رسانه دغدغه شهر و معماری داشتم و به این خاطر مثلاً در شماره پنجم آن با همکاری جمع بزرگی از پژوهشگران و کنشگران پرونده مفصلی با عنوان «شهر و معماری، یک بازخوانی مفهومی» منتشر کردیم که کماکان تأثیرگذاری خود را دارد. بعد از چاپ این شماره با همکاری همین نویسندگان و پژوهشگران سلسله نشستهای «گفتمان شهری» را در مؤسسه مان معماران تشکیل دادیم که در راستای مباحث مطرح شده در آن شماره بود. این جلسات بهنوعی دیگر در تهران نیز برگزار شد. ادامه سلسله نشستهای معمار هفته به سلسله نشستها «معماری مستند» در همان «مان معماران» ختم شد. با توجه به اینکه حوزه آموزش معماری نیز برایم دارای اهمیت است سال ۱۴۰۰ به دعوت مؤسسه آموزش بینالمللی ملل عهدهدار مدیریت «دپارتمان معماری» آنجا بودم.
آیا کتاب دیگری در زمینه معماری در دست چاپ دارید؟
لازمه نوشتن یک کتاب تخصصی، درگیر بودن مدام با مباحث تحقیقاتی در حوزه مربوطه است و باید زمانی به نوشتن و انتشار کتابی اقدام کرد که بتوان پیامی تازه را منتقل نمود، بنابراین کتاب دیگری در دستور کار ندارم، اما از ابتدای سال ۱۴۰۱ با همکاری دوستان در «موسسه زنجیره فرهنگی ایوان» به برگزاری سلسله نشستهای «معمار هفته» اقدام کردیم که مدیریت و دبیری این جلسهها را بهعهده دارم. این جلسات که هر هفته با حضور یکی از معماران تأثیرگذار شهر اصفهان به بررسی آثار او میپرداخت، خوشبختانه با استقبال جامعه معماران اصفهان مواجه شد و در نوع خود برای اولین بار بود که چنین جلساتی به این شکل در اصفهان اتفاق افتاد و تأثیرگذار است و قطعاً ادامه خواهد یافت؛ پیش از آن نیز در تیرماه امسال دبیری سلسله نشستهای «معماریت، ماموریت یک معمار» بود که و با حضور ۱۱ معمار تأثیرگذار ایران برگزار شد و شاید این تجربههای تازه به انتشار کتاب جدیدی در آینده منجر شود.