کد خبر: 666 زمان انتشار: 01:23:51 - 1399/02/20
به مناسبت درگذشت استاد بزرگ معماری مدرن و پست مدرن از دید دریابندری

نجف دریابندری مترجمی بود که توانست توجه طیف وسیعی از مخاطبان عام و خاص را به خود جلب کند.

به گزارش پایگاه " اخبار معماری  " نجف دریابندری از آن دست مترجمانی است که امروز به‌ندرت می‌توانیم شاهد ظهور و بروز آن‌ها در عرصه ادبیات و هنر باشیم. زیر و بم زبان فارسی را درست مانند زیر و بم زبان انگلیسی می‌دانست و بر رموز و غموض کاری که انجام می‌داد اشراف و اشعار شایان توجهی داشت. همین تسلط از او مترجمی ساخته بود که امروز نمونه‌اش را کمتر می‌توان سراغ گرفت. مترجمی که توانسته است توجه طیف وسیعی از مخاطبان عام و خاص را به خود جلب کند.

مهدی مظفری‌ساوجی شاعر، نویسنده و پژوهشگر ادبیات و هنر، سال‌ها پیش گفت‌وگویی با نجف دریابندری انجام داده بود که سال 1388 به‌ وسیله انتشارات مروارید منتشر شد. او در این کتاب که "گفت‌وگو با نجف دریابندری" نام دارد، به‌ شکل مفصل با این مترجم به گفت‌وگو نشسته و به‌ اصطلاح زندگی و آثار این مترجم را یک‌ بار با خودش مرور کرده و به‌ نوعی درصدد کشف و حل مسایلی از زندگی و آثار دریابندری برآمده که در نگاه مخاطب همواره با گونه‌ای ابهام همراه بوده است. این کتاب سال گذشته توسط انتشارات مروارید به چاپ چهارم رسید.

مظفری‌ساوجی به‌جز این اثر یادداشت‌هایی دارد که به ‌نوعی حاشیه‌نویسی‌های همان گفت‌وگوست. آنچه در پی می‌آید، برگی از همان یادداشت‌هاست که تاریخ 1384/7/2 را بر پیشانی خود دارد: "صبح به خانه نجف دریابندری رفتم. خانم [فهیمه] راستکار، همسر آقای دریابندری در را به رویم گشود. استاد در اتاق کارش منتظرم بود؛ مثل همیشه آراسته و پیراسته بر صندلی تکیه زده و سرگرم خواندن کتاب بود.

بعد از سلام و احوال‌پرسی کمی به گفت‌وگو در حول و حوش مسایل اجتماعی و سیاسی روز که به ‌نوعی ارتباط مستقیمی با موضوعات فرهنگی و هنری دارند گذشت. 

مطابق معمولی تفرجی در کتابخانه استاد کردم و نگاهی به عطف کتاب‌هایی که در قفسه چیده شده‌اند انداختم. از بعضی کتاب‌ها دو یا سه دوره در کتابخانه موجود بود. از جمله کتاب "پایدیا" که محمدحسن لطفی ترجمه کرده است و سال‌ها پیش سر کلاس دکتر شفیعی‌کدکنی، بحث آن کتاب و ترجمه‌اش به میان آمده بود و آقای دکتر به دانشجویانش خیلی تاکید کردند که آن کتاب را بخوانند. البته من دانشجوی دانشگاه تهران نبودم و اتفاقی و با اجازه آقای دکتر، سر کلاس‌شان حاضر شده بودم. به آقای دریابندری گفتم امکان دارد یک دوره از این کتاب را که دو دوره از آن در کتابخانه شما موجود است به من بدهید؟ گفت: مانعی ندارد. یک دوره‌اش را شما بردارید.

صحبت از آثار شاعران و نویسندگان امروز ایران (که کمتر به زبان‌های دیگر ترجمه می‌شود) به میان آمد. آقای دریابندری گفت: هر وقت آثاری به وجود آمد که برای مردم دنیا جالب بود، خواه‌ناخواه ترجمه می‌شود. ما هنوز این آثار را به وجود نیاورده‌ایم. در واقع نوع خوب و به اصطلاح درجه اول آثار ما، در آنجا وجود دارد.

یک مقدار هم سخن از قرینه‌سازی در معماری به میان آمد. گفت: الان آپارتمان‌های ساخته شده در دو طرف خیابان نواب تهران، کاملا قرینه هم هستند. هر چه شما در این طرف خیابان می‌بینید در طرف دیگر نیز می‌بینید. گفت: زمانی قرینه‌سازی خیلی رسم بود؛ در ایران و سایر جاها. چه در معماری، چه در شعر و چه در سایر زمینه‌ها. حتما شما "رگتاریم" را خوانده‌اید. من در مقدمه آن کتاب، مقداری درباره لوکوربوزیه صحبت کرده‌ام. آنجا از قول او گفته‌ام که ضرورت‌های عملی و درونی ساختمان، باید تعیین‌کننده خطوط بیرون آن باشد. پس می‌توان از خیر قرینه‌سازی گذشت.

لوکوربوزیه معمار مدرنیست است. البته الان فوت شده. پیر شده بود و آخر عمر در دریا غرق شد. در حدود سی، چهل سال پیش، ظاهرا برای شنا کردن به دریا می‌رود و غرق می‌شود. معمار مدرنیست خیلی جالب و عجیبی بود. معمار درس‌نخوانده بود. در واقع تجربی؛ یعنی معماری بود که به دانشکده معماری نرفته بود، ولی یکی از بزرگ‌ترین معماران قرن بیستم است و عمارت‌های خیلی عجیب و جالبی، به خصوص به سبک مدرن ساخته. شاید عجیب‌ترین عمارتش کلیسایی در فرانسه است که واقعا از عجایب معماری است. خیلی عجیب است. در واقع او هم‌طراز پیکاسو و دوست او بود در سنت‌شکنی و نوآوری. کسی بود که سنت قرینه‌سازی را در معماری به هم زد و دیگر بعد از او خیلی به ندرت پیش آمده است که یک معمار در اروپا و امریکا، به اصطلاح قرینه‌سازی کند. حتی در خود ایران هم. یعنی شما الان خیلی کم می‌بینید که قرینه‌سازی کنند. در واقع یکی از وجوه هنر جدید، در مقابل هنر قدیم، ترک سنت قرینه‌سازی است. خوب در شعر ما قرینه‌سازی وجود داشته. در سایر هنرها هم بوده. حتی همان‌طور که شما می‌گویید امروز در ساختمان‌سازی هم این سنت دیده می‌شود. این سنت در نقاشی قدیم ما هم بوده.

گفتم: منظورتان مینیاتور است؟

گفت: بله. مثلا در کارهای رضا عباسی و بهزاد، ما با قرینه‌ها مواجه‌ایم. البته در گذشته قرینه‌سازی بیشتر در معماری دیده می‌شد.

گفتم: یا مثلا در قالی و گلیم‌بافی.

گفت: بله.

گفتم: قرینه‌شکنی چه زمانی در اروپا اتفاق افتاد؟

گفت: از اوایل قرن بیستم، تا اواسط قرن بیستم. در اواسط قرن بیستم، نهضت جدیدی به اسم پست‌مدرنیسم آمد که یک حکایت دیگر است. پست مدرنیسم، یعنی بعد از مدرنیسم. البته اگر بخواهیم از لحاظ لغوی نگاه کنیم، این ترکیب یک مقدار عجیب و غریب است، چون مدرنیسم یعنی امروزی.

اصلا مدرن در زبان لاتین یعنی امروزی. بنابراین پست‌مدرنیسم یعنی بعد از امروزی. حالا شما سبکی درست کنید که بعد از امروزی باشد. این از لحاظ لغوی مقداری مشکل دارد. به هر حال پست‌مدرنیسم از اواسط قرن بیستم در هنر رایج شده و نمونه‌های فراوانی از این نوع هنر، به وجود آمده. مثلا یک نمونه پست‌مدرنیسم همین "رگتایم" است.

ما می‌بینیم که این رمان، سنت‌ها را شکسته، اما در عین حال به سنت‌های قدیمی برگشته. مثلا یکی از کارهای بامزه نویسنده این رمان، آوردن گفت‌وگوها در متن کتاب است. یعنی هیچ گفت‌وگویی را در گیومه نگذاشته. به‌اصطلاح گفت‌وگوهای اشخاص را  در متن داستان حل کرده. این در واقع یک نوع پست‌مدرنیسم است. به هر حال به همان میزان که مدرنیسم سنت‌شکنی است، به همان میزان خود مدرنیسم رفته‌رفته تبدیل به یک سنت می‌شود. در واقع پست‌مدرنیسم مخالف مدرنیسم نیست و از خود مدرنیسم هم استفاده می‌کند. پست‌مدرنیسم می‌گوید که بازگشت به گذشته به ما خیلی چیزها می‌دهد. چون گذشته تجربه است و تجربه می‌تواند برای هنرمند جالب باشد. این است که به‌طور کلی اصولا هنرمندان پست‌مدرنیسم، به گذشته به صورت دیگری نگاه می‌کنند. در واقع باید گفت که مدرنیسم، بعدا تبدیل به یک نوع دشمنی با سنت‌های گذشته می‌شود. اما پست‌مدرنیسم با دید به‌اصطلاح مهرآمیز به گذشته نگاه می‌کند و از گذشته چیزهای جالبی پیدا می‌کند. البته خود پست‌مدرنیسم هم دچار انحطاط می‌شود. یعنی مثلا شما در اروپا به نمونه‌های پست‌مدرنیسم بسیاری در زمینه معماری برمی‌خورید که بیشتر جنبه شوخی دارد. مثلا در وین ساختمانی وجود دارد که یک طرفش پنجره‌های قدیمی است و یک طرفش دری امروزی".

منبع:هنرآنلاین


ارسال نظر


رویداد

کلیه حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ می باشد.