بافتهای فرسوده شهری قبل از اینکه یک معضل شهری باشد یک معضل اجتماعی است.
اگر بخواهیم به بافتهای فرسوده شهری بهعنوان یک معضل شهری صرف نگاه کنیم قاعدتاً مدیریت شهری میتواند با تصمیمگیری یکسویه برای رفع این معضل در شهر اقدام کند، اما حقیقت این است که ما در بخش بافتهای فرسوده شهری با چالشهای اجتماعی بسیاری روبهرو هستیم؛ از سکونت اقشاری با وضعیت اقتصادی نامناسب گرفته تا زاد و ولد و رشد جرائم و آسیبهای اجتماعی در سایه آنها.
توقف طرحهای نوسازی و احیای بافتهای تاریخی شهر در مقابل قوانین میراث فرهنگی باعث شد تا بومیهای محلی انگیزه زندگی در این محلهها را از دست بدهند و رفتن از محله را به ماندن در آن ترجیح دهند. همین مسئله موجب شد تا این مناطق به دلیل ارزان بودن، انتخاب اول مهاجران به پایتخت شوند؛ مهاجرانی که یا در قالب خانواده در این بافتها مستقر میشوند یا در قالب گروههای کارگری و مجردی؛ و البته که مهاجران بساط سبکهای جدید زندگی را در این بافتها پهن میکنند.
مهاجرت بومیهای محله و افزایش اسکان مهاجران در بافتهای فرسوده، کمکم باعث گم شدن ارزشهای فرهنگی و احساس تعلق به خانه، محله و شهر بین شهروندان میشود. وقتی اهالی یک محله و منطقه به دلیل نداشتن حس تعلق به محله دنبال احیای بافتهای فرسوده و افزایش کیفیت زندگی شهری خود نباشند، تنها اهمیت بافتهای فرسوده برای ساکنان جدید وجود سقفی برای استراحت بعد از کار است، نه بهبود وضعیت سیمای محلی از اهمیت برخوردار است، نه ساکنان با هم ارتباط اجتماعی مستمر دارند. بنا بر این، در سایه این احساس جدایی و بیگانگی، هسایگان و ساکنان دچار نوعی آشفتگی و سردرگمی میشوند و همین حس سردرگمی موجب بیثباتی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در این محلهها میشود.
برای اینکه در مسیر رفع معضلی به نام بافتهای فرسوده شهری آستین بالا بزنیم، بهتر است قبل از هرچیز نگاه خود را به بافت فرسوده و ماهیت این بافتها تغییر دهیم و قبول کنیم بافتهای فرسوده تنها یک معضل کالبدی شهری نیست، بلکه یک معضل اجتماعی و فرهنگی است که برای رفع آن باید به جلب مشارکت ساکنان آن همت گماریم.
هرگاه بتوانیم به معضل بافتهای فرسوده شهری که امروز به مأمن تولد و رشد آسیبهای اجتماعی در مناطق شهری تبدیل شدهاند، نگاه کنیم میتوانیم در مسیر برنامهریزی برای رفع این چالش شهری و اجتماعی قدم برداریم. امروز در بافتهای فرسوده شهری ساکنانی داریم که با فقر دست و پنجه نرم میکنند یا در میان همسایگی با فرهنگهای متعدد و متنوع سردرگم و حیران شدهاند. پس نگاهشان به زندگی نگاهی کوتاهمدت شده و حفظ سقف بالای سر اولویت زندگیشان در این مناطق است. ما باید در آموزشهای متنوع و مختلف به آنها، تلاش برای ارتقای کیفیت فرهنگی و اجتماعی زندگیشان را مورد تأکید قرار دهیم و بعد از موفقیت در این بخش، گوشزد کنیم که کیفیت زندگی آنها خوب نمیشود، مگر در سایه توجه به احیای بافت فرسودهای که در آن زندگی میکنند.
تارا طبیبیان
منبع:همشهری آنلاین