ما باید اجازه دهیم افرادی که طرح های ما را می بینند در واقع ما را بشناسند و حتی قرن ها پس از گذشتن خود واقعی ما را بشناسند. معماری راهی است که باید برای همیشه به خاطر سپرده شود و به رسمیت شناخته شود.
پیتر زومتور ، معمار برجسته سوئیسی در مقدمه خود در کتاب "چگونه مثل یک معمار بیاندیشیم" نگاهی اجمالی به طرز تفکر خود در مورد معماری ارائه میدهد. وی تأکید میکند که معماری یک نوع هنر است، درست مانند موسیقی یا نقاشی. پروژه ها نباید فقط به بخش منطقی و تحلیلی – فکری محدود شوند. باید خارج از منطقه ای که احساسات و عواطف در آن وجود دارد گسترش یابد. آنها نقش کلیدی در تجربه معماری ما ایفا می کنند.
معماری گذشته و تجربیات ما
هنگام بازدید از یک ساختمان ، می توان افکار زومتور را در موارد زیر خلاصه کرد. ما فقط خود ساختمان را به خاطر نداریم؛ ما به یاد می آوریم وقتی در آن ساختمان قدم می زدیم چه احساسی داشتیم. و این باعث می شود که ما بخواهیم بار دیگر از ساختمان دیدن کنیم. واکنش هورمونی ما این حس را در ما ایجاد می کند که در لحظه ورود به داخل ساختمان فضا را احساس می کنیم.
در فلسفه او، معماری یک ماده جامد نیست. با حواس و نحوه واکنش بدن به صدا، بو، رنگ یک ماده، معماری را ایجاد می کنیم. اگر معماریرا یک ماشین تصور کنیم، احساسات ما و نحوه واکنش ما موتور آن است. بدون ما معماری وجود ندارد.
هر فرد یکبار با یک ساختمان، معماری یا منظره ای ارتباط می گیرد و مجموعه ای متفاوت از خاطرات و احساسات را تجربه می کند. با این وجود، تجربیات معماری می تواند بی نهایت باشد. زومتور معتقد است که این یک تجربه تحلیلی نیست. این یک تجربه احساسی است.
برای یافتن راه خود به عنوان معمار ، تنها کاری که باید انجام دهید این است که به تجربیات ذهنی خود نگاه کنید و به خاطرات احساسی خود اجازه دهید تا طرح های شما را نشان دهند. به هر حال ما بازتاب تجربیات خود هستیم.
عقل سلیم
پس از پذیرفتن ماهیت ذهنی خود، ایده بزرگ بعدی این است که بفهمیم که آثار معماری نیز باید بر اساس عقل سلیمی باشد که از مشاهدات ما به دست آمده است. مفهوم مطالعه جهان، محیط اطراف، نظم اجتماعی و سپس درک احساسات خود از چیزها صحیح است و آزمایش شده است.
زومتور در کار خود می گوید که پس از مشاهده ظاهر جهان ، سعی کنید:
ما تمایل داریم مسائل معماری را با دانش وسیع از تاریخ معماری در طول سالهای آموزش معماری حل کنیم. به عنوان معماران حرفه ای، باید درک کنیم که همیشه یک مسیر خطی نیست. ما ممکن است مجبور باشیم دانش دانشگاهی را کنار بگذاریم تا طبیعت طراح خود را که اساساً خاطرات و تجربیات شخصی ما است، بپذیریم.
ما باید اجازه دهیم افرادی که طرح های ما را می بینند در واقع ما را بشناسند و حتی قرن ها پس از گذشتن خود واقعی ما را بشناسند. معماری راهی است که باید برای همیشه به خاطر سپرده شود و به رسمیت شناخته شود.
ساخت و ساز
ساخت و ساز هنر ایجاد یک کل معنی دار از قسمت های مختلف با استفاده از مواد مناسب است. ما باید در مورد چگونگی ساختن چیزها پژوهش کنیم. ساختمانها از چندین قسمت متصل به هم تشکیل شده اند، به این معنی که کیفیت این اتصالات کیفیت ساختمان را تعیین می کند.
پیرو همکار معمار سوئیسی خود، لوکوربوزیه، و دومین یادآوری او به معماران برای تسلط بر بازی سطوح معماری، زومتور همچنین بر روی به حداقل رساندن تأثیر اتصالات به نفع فرم کلی تمرکز کرد. هر پیوند باید حضور کلی را تقویت کند و چشم ما نباید با قسمتهای کوچکتر قطع شود.
ما به عنوان معماران با چالش پر کردن کل با جزئیات بی شمار روبرو هستیم. معماران باید به دنبال راه حل های ساختمانی منطقی برای لبه ها و محل اتصال سطوح باشند.
این توجه به جزئیات ، لحن طراحی را تعیین می کند.
به طور طبیعی ، ما باید درک کنیم که خود مصالح شاعرانه نیستند، اما اگر معمار زمینه معناداری ایجاد کند، کیفیت شاعرانه ای به خود می گیرد.
عناصری که یک معمار را موفق می کند
هر ساختمان برای یک کاربری خاص، در یک مکان خاص، برای یک جامعه خاص ساخته شده است و هیچ ربطی به سبک ندارد. به نظر می رسد برخی از ساختمانها بخشی از محیط اطراف خود هستند که گویی قرار است در جایی که هستند قرار بگیرند.
برای گفتگو با هر ساختمان 2 امکان فضایی وجود دارد
نقش معلمان
آموزگاران و اساتید به منظور پاسخگویی به سوالات دانشجویان خود همیشه باید در صحنه باشند.
همانطور که در بالا ذکر شد، از نظر زومتور، حتی اگر کار تمام شده معماری ماهیتی عینی به نظر برسد، فرایند طراحی معماری بسیار ذهنی است.
بنابراین، تحقیقات معماری در مورد پرسیدن سوالات از خود و یافتن پاسخ ها و راه حل های خود است.
ترتیب طراحی کلاسیک
یک طراحی معماری خوب هم حساس است و هم هوشمند. این بدان معناست که دانش آموز باید هم در ادراکات احساسی و هم منطقی آموزش ببیند.
اکنون که ثابت کردیم برای مطالعه معماری، دانش آموز باید ابتدا نحوه پرسیدن از خود و درک جهان را بیاموزد. و از آنجا که معماری آیینه ای برای تجربیات شخصی ما است، سوالات ناشی از هر دانش آموز ناشی از ارتباطات عصبی مجموعه ای از خاطرات احساسی است. و از آنجا که ما خاطرات یکسانی نداریم، هر دانش آموز مجموعه ای از سوالات خود را دارد که فضا را برای بحث و مناظره ایجاد می کند. سوالاتی مانند:
پاسخ به این سوالات ، بیوگرافی معماری و تصاویر ما را برای استفاده در هنگام طراحی شکل می دهد. دانش آموزان همچنین باید استفاده، ساخت و خواص هر ماده، چوب، سنگ، نساجی، گرانیت، فلز خام، بتن و آسفالت را آزمایش کرده و بفهمند.
به عنوان یک طرز تفکر ، ما باید در خود حک کنیم که معماری یک امر ملموس است و انتزاعی نیست، درست همانطور که برای یک سمفونی با نت های موسیقی روی یک تکه کاغذ برنامه ریزی می کنیم. سمفونی فقط زمانی پخش می شود که پخش شود.
طراحی های معماری مانند این یادداشت ها هستند و همانطور که قبلاً گفتیم، اگر معماری یک ماشین باشد، احساسات و پاسخ ما موتورها هستند.
ترتیب کلاسیک مطالعات طراحی 1) ایده ها ، 2) طرح و 3) شیء بتنی است. با این حال، برای درک واقعی معماری، باید این نظم را تغییر دهیم. ما باید با شیء بتنی شروع کنیم، سپس آن را در طرح مقیاس بندی کنیم.
برای جمع بندی این مطلب ،
سوالات، تحقیقات، تجربیات و آزمایش با مواد، تصاویری را در ذهن ما ایجاد کرده و احساسات متفاوتی را برانگیخته است. ما با آن تصاویر طراحی می کنیم و آنها بر شخصیت معماری ما تأثیر می گذارند.
ما نباید جزئیات دقیق این اتصالات را ببینیم، و برای این منظور، باید از توانایی اختراع و طراحی خود برای کشف هر جزئیات متفاوت استفاده کنیم.
تولید تصاویر داخلی برای همه یک فرایند طبیعی است و برای یادگیری معماری کافی است آن را بشناسید و با آن ارتباط احساسی برقرار کنید. معمار بودن یعنی عاشق هر پروژه ای که مسئولیت دستیابی به آن را بر عهده دارید.
ترجمه و تنظیم :
منبع :