در خیابان نجاتاللهی تهران، جایی که سالها صدای احمد شاملو در گوش آجرهای خانهاش میپیچید، حالا پلههایی مارپیچ از فلز زنگزده قد علم کردهاند؛ نه برای بالا رفتن به سوی شعر، که شاید برای پایین کشیدن حافظهای که بهسختی باقی مانده. پروژهای با عنوان «خانهی شاعر» حالا در مرکز نقدهاست؛ طراحیای که مدعی است میراث شاعر را حفظ کرده، اما آنچه در عمل باقی مانده، چیزی شبیه مرگ آرام فضاست، پشت نقابی از فرمهای مدرن و واژگان فرهنگی.
به گزارش رسانه " اخـبــار معـمـاری " خانهی احمد شاملو، شاعر بزرگ معاصر، پس از بازطراحی معمار ایرانی علیرضا تغابنی و دفتر «دیگر»، حالا به پروژهای به نام «خانهی شاعر» بدل شده است. پروژهای که در ظاهر، «حفاظت» و «باززندهسازی» را وعده میدهد، اما در عمل، پرسشهای عمیقی درباره تخریب حافظهی فضایی و هویت ادبی خانهی شاملو برمیانگیزد.
در گزارش فرهیختگان، این طرح به عنوان «تغییر کاربری خانه به مجموعه فرهنگی» معرفی شده است. گفته میشود نمای آجری اصلی حفظ و سازهای مفهومی به آن الحاق شده است. اما تصویری که اکنون از این خانه در دسترس است، بیشتر به «بیانیهای از تسلط فرم مدرن بر روایت تاریخی شباهت دارد تا به بستری برای یادآوری شاعر».
عصر ایران با عباراتی شاعرانهتر مینویسد: «سازهای فضایی در امتداد دیواری با شعری بهدستخط شاملو، بهمثابه ستونفقراتی مفهومی گسترش یافته». اما این ستونفقرات، با مارپیچی عظیم از فلز زنگزده که بدنهی خانه را دربرگرفته، بیشتر تداعیکنندهی سلطهای تند و بیملاحظه بر بافت تاریخی خانه است تا مفهومی شاعرانه.
فرادید نیز نوشته: «طرحی نوآورانه که خانه را از حیاط خصوصی به فضای عمومی شهری گشوده است». اما پرسش اینجاست: آیا این گشودگی، اصالت را گشوده یا آن را بر باد داده؟ آیا این خانه هنوز شاملو را در خود دارد یا تنها بازتابی سطحی از اوست؟
برخی معماران در فضای مجازی، بهصراحت این پروژه را نه بازسازی، بلکه مداخلهای ویرانگر در حافظهی معماری و شخصی خانهی شاملو دانستهاند؛ جایی که فرم بر معنا چیره شده، و روایت بر حقیقت تحمیل شده است.
وبلاگ هورنو با اشاره به «دیوار آیدا» تلاش کرده تا پیوندی بین معماری و عشق شاملو برقرار کند، اما این «دیوار»، اگر هم استعارهای از پیوند باشد، در عمل به جدایی میان مخاطب و شاعر انجامیده است. دیواری که بیشتر حائل است تا حامی.
بازطراحی یا تخریب؟
در معماری معاصر، بازآفرینی بناهای تاریخی به معنای افزودن فرم جدید نیست؛ به معنای دست زدن به رگهای زندهی حافظه است. در «خانهی شاعر»، آنچه در طراحی دیده میشود، شاید تکنیکی، مدرن و گالریپسند باشد، اما بهسختی میتوان ردپایی از شاعر دید. شعر شاملو، زخمخورده، تلخ، انسانی و گرم بود؛ نه صلب، سرد، و فلزی!
در نهایت، این سؤال همچنان پابرجاست:
آیا این بنا، روایتگر زندگی شاملو است یا گورستانی بیروح برای نام او؟
پاسخ، شاید نه در فرم، بلکه در سکوتیست که اکنون در دل این پلههای فلزی پیچیده پیچیده است.
نگارش: پویا مودتی "دبیر سرویس رسانه تخصصی اخبار معماری"
منابع تصاویر: دفتر معماری دیگر – Next Office