در سیزدهم سپتامبر زادروز «تادائو آندو» (۱۹۴۱)، معمار ژاپنی و برنده جایزه پریتزکر ۱۹۹۵ است؛ چهرهای خودآموخته که معماری او بیش از هر چیز با مفاهیمی چون سکوت، نور و طبیعت شناخته میشود. این یادداشت در سالروز تولد او به بازخوانی اندیشهای میپردازد که همزمان ستایش و نقد برانگیخته و بخشی از مسیر معماری معاصر را شکل داده است.
آندو با زبانی ساده و مصالحی خشن، فضایی خلق میکند که در آن نور، باد و آب بدل به عناصر اصلی معماری میشوند. او در برابر شلوغی پسامدرنیسم و بیروحی مدرنیسم، راهی میانبُر یافت: «مینیمالیسم شاعرانه». کلیسای نور (۱۹۸۹) نمونهای است که نشان میدهد چگونه یک شکاف در دیوار میتواند به زبان ایمان و تجربه روحانی بدل شود. او در سال ۱۹۹۵ جایزه معماری پریتزکر را دریافت کرد؛ جایزهای که نه تنها تثبیتکننده جایگاه او در عرصه جهانی شد، بلکه تأییدی بود بر راهی که او میان مدرنیسم جهانی و سنت ژاپنی گشود. در بیانیه داوران تأکید شد که آندو توانسته است «از بتن، نور و سکوت معماریای بسازد که فراتر از ماده، تجربهای روحانی و انسانی را شکل میدهد.» همین ویژگیهاست که او را از بسیاری دیگر از معماران مینیمالیست متمایز میسازد. اندیشه آندو اما صرفاً ستایشگر سکوت نیست. او میخواهد در جهانی پرهیاهو فضایی برای تأمل بسازد. از همینرو گفته است: «معماری باید انسان را به اندیشیدن وادارد، نه تنها به زندگی کردن». با این حال، همین دیدگاه نقدهایی جدی نیز برانگیخته است. برخی منتقدان معماری او را بیش از حد انتزاعی میدانند؛ فضاهایی که به جای پاسخگویی به نیازهای روزمره، بیشتر صحنهای برای تجربهای فلسفی یا زیباشناسانهاند.
اگر این سخن را در قیاس با دیگر معماران بخوانیم، عمق تضادها آشکار میشود. لوئی سالیوان با شعار «فرم تابع عملکرد است» تلاش میکرد معماری را به زندگی واقعی و نیازهای ملموس پیوند بزند؛ آندو اما معماری را فراتر از کارکرد، به عرصهی اندیشه و تأمل میکشاند. لوکوربوزیه در «خانه، ماشینی برای زندگی» معماری را به ابزار مدرن برای زیستن تقلیل داد؛ آندو درست در برابر این تقلیلگرایی ایستاد و گفت معماری باید انسان را نه صرفاً به زیستن، بلکه به اندیشیدن وادارد. در همین حال، میس وندروهه با اصل «کمتر بیشتر است» در پی خلوص فرمی بود، اما سکوت آندو تنها خلوص فرمی نیست؛ او میخواهد این خلوص به تجربهای فلسفی و روحانی تبدیل شود. در نقد معاصر نیز مقایسه با کریستوفر الکساندر آموزنده است. الکساندر بر «معماری زنده» تأکید داشت؛ فضایی که در آن زندگی روزمره، ارتباط انسانی و طبیعت جاری باشد. از این منظر، سخن آندو ممکن است به چالش کشیده شود: اگر معماری تنها به اندیشیدن و تأمل بپردازد و از زیستپذیری فاصله بگیرد، آیا هنوز میتوان آن را «زنده» دانست؟ یا آنکه بدل به تجربهای انتزاعی و موزهای میشود که انسان را بیشتر تماشاگر میخواهد تا ساکن؟
بدین ترتیب، سخن آندو را میتوان میان دو قطب قرار داد: در برابر شعارهای کارکردگرای مدرن که معماری را صرفاً برای «زندگی کردن» میخواستند، او پرچم «اندیشیدن» را برافراشت. اما نقدهایی که از سوی دیدگاههای انسانیتر مانند الکساندر مطرح میشوند، یادآوری میکنند که معماری باید همزمان هم برای اندیشیدن باشد و هم برای زندگی کردن؛ هم فضایی برای تأمل، هم بستری برای زیستن.
پیوند این نقد با جریانهای معاصر یادآور بحثی است که در یادداشت لوئی سالیوان و کریستوفر الکساندر دیدیم. همانگونه که الکساندر سالیوان را متهم به سادهانگاری «فرم تابع عملکرد» میکرد و بر ضرورت زندگی و طبیعت در معماری تأکید داشت، این پرسش نیز در مورد آندو مطرح میشود: آیا سکوت و نور، بهتنهایی برای ساختن معماریای انسانی و زیستپذیر کافی است؟ یا این معماری، در عین شاعرانگی، خطر فاصله گرفتن از زندگی روزمره را در خود دارد؟ با این وجود، جایگاه آندو انکارناپذیر است. او توانست به جهان نشان دهد که بتن میتواند شفاف باشد، نور میتواند دیوار بسازد و سکوت میتواند زبان معماری شود. در جهانی که معماری اغلب در اسارت مصرف و سرعت گرفتار است، آندو یادآور میشود که هنوز میتوان فضا را برای تأمل، آرامش و گفتوگو با طبیعت طراحی کرد.
از این منظر نقد معاصر، او را نه صرفاً معمار سکوت، بلکه معمار پرسش میبیند: پرسش از نسبت میان انسان و فضا، زندگی و تأمل، ماده و نور. و همین است که معماری آندو، در عین آرامش، همچنان جدالبرانگیز و برانگیزاننده باقی میماند.
نگارش و تنظیم: پویا مودتی | کارشناس ارشد معماری و انرژی
تصاویر:
پوستر: TheTalks
تصویر 1: Benesse House – BenesseArtsite.jp
تصویر 2: Ando Museum – BenesseArtsite.jp
تصویر 3: Church of light – Dezeen
منابع