در چهارده سپتامبر زادروز «رنزو پیانو» (۱۹۳۷)، معمار ایتالیایی و برنده جایزه پریتزکر ۱۹۹۸ است؛ چهرهای که معماریاش میان علم و هنر، مهندسی و شعر، تکنولوژی و انسان ایستاده است. این یادداشت در سالروز تولد او به بازخوانی اندیشهای میپردازد که همواره مرزهای معماری معاصر را به چالش کشیده است.
رنزو پیانو در کنار ریچارد راجرز با مرکز پمپیدو پاریس (۱۹۷۷) به شهرت جهانی رسید؛ بنایی که همهچیز را وارونه کرد: سازه، تأسیسات و ساختار به جای آنکه پنهان شوند، در معرض دید قرار گرفتند و ساختمان بدل به ماشین شفافِ فرهنگ شد. اما پیانو پس از آن مسیر متفاوتی پیمود: از نمایشگری تکنولوژی فاصله گرفت و به سوی معماری سبک، ظریف و شفاف رفت. فرودگاه کانسای، بنیاد بایِلر و شارد لندن، هر یک نمونههاییاند که نشان میدهند چگونه او تکنولوژی را نه صرفاً برای نمایش، بلکه برای خلق فضایی انسانی و روشن به کار میگیرد.
او بارها گفته است: «معماری، هنر ساختن ساختمانهایی است که انسان را در خود جای میدهند، نه فقط سازههایی که بر زمین مینشینند.» این جمله در ظاهر ساده است، اما عمق تفاوت او با نسلهای پیشین را آشکار میکند. اگر لوکوربوزیه خانه را «ماشینی برای زندگی» میدانست، پیانو بر آن است که معماری نمیتواند در حد ماشین فروکاسته شود؛ چرا که ساختمان تنها یک جسم مکانیکی نیست، بلکه ظرفی برای زندگی و تجربه انسانی است. همین تفاوت است که پیانو را از بسیاری از مدرنیستها جدا میکند: او تکنولوژی را میپذیرد، اما نه بهعنوان غایت، بلکه بهعنوان ابزاری برای رسیدن به شفافیت و سبکی که انسان را آرامش دهد.
این نگاه، وقتی در کنار دیگر معماران قرار میگیرد، ابعاد تازهای مییابد. لوئی سالیوان با اصل «فرم تابع عملکرد» به دنبال آن بود که معماری زبان کارکرد باشد؛ در مقابل، پیانو بر آن است که معماری تنها در صورتی کامل است که به تجربه انسانی نیز پاسخ دهد، نه صرفاً عملکرد. تادائو آندو معماری را «فضای اندیشیدن» میخواند و بر سکوت و نور تأکید داشت؛ پیانو در سوی دیگر میایستد و میگوید معماری باید «جای زیستن» باشد، اما نه زیستنی سنگین و متصلب، بلکه زیستنی شفاف، سبک و آزاد. دنیل لیبسکیند نیز معماری را رسانهای برای روایت و خاطره میبیند؛ حال آنکه پیانو در سکوتی متفاوت، بهجای روایتگری تاریخی، بیشتر بر شفافیت و همزیستی با زندگی روزمره تکیه میکند. و در نهایت، اگر کریستوفر الکساندر بر «معماری زنده» تأکید داشت، میتوان گفت که پیانو در سطحی دیگر همان مسیر را میپوید: معماریای که نه در پیچیدگی نمادین غرق میشود و نه در کارکردگرایی خشک؛ بلکه بستری میسازد برای بودن، دیدن و نفس کشیدن.
با این همه، این سخن پیانو نیز بینقد نمانده است. برخی منتقدان بر این باورند که تأکید او بر ظرافت و شفافیت گاه به آثاری بیش از حد «پاکیزه» و بیتنش منجر میشود؛ ساختمانهایی که گرچه سبک و خوشایندند، اما در برابر درام، تراژدی یا تناقضهای واقعی زندگی عقبنشینی میکنند. به همین دلیل، برخی او را معمار «آشتی» میدانند: کسی که نه میخواهد در برابر تاریخ شورش کند (چون لیبسکیند)، نه در سکوت شاعرانه فرو رود (چون آندو)، بلکه میخواهد از دل تکنولوژی و مهندسی، زبان لطیف و آرامی برای انسان معاصر بیافریند.
از این منظر، میراث رنزو پیانو چیزی فراتر از ساختمانهای سبک و شفاف است. او معمار پرسشهای ساده و بنیادین است: ساختمان چگونه میتواند هم تکنولوژیک باشد و هم انسانی؟ چگونه میتوان سازه را آشکار کرد، بیآنکه انسان را تحتالشعاع قرار دهد؟ چگونه میتوان میان علم و شعر، آشتیای ماندگار برقرار کرد؟ همین پرسشهاست که جایگاه او را در معماری معاصر تثبیت کرده است.
نگارش و تنظیم: پویا مودتی | کارشناس ارشد معماری و انرژی
تصاویر:
پوستر: Stefano Goldberg - Publifoto ©RPBW
تصویر 1: Kimbell Art Museum expansion - Michel Denancé ©Michel Denancé
تصویر 2: Beyeler Foundation Museum - Christian Richters ©RPBW
تصویر 3: Redevelopment of the old harbor - Michel Denancé ©Michel Denancé
تصویر 4: Renzo Piano Building Workshop headquarters - Fregoso & Basalto
منابع