کد خبر: 3331 زمان انتشار: 19:39:32 - 1404/07/18
یادداشت اختصصاصی؛ از تبریز تاریخی تا شهر معاصر؛ سوء‌تفاهمی به نام «مقایسه»

برخی از منتقدان با دیدی سطحی، تبریز را با تهران یا حتی دوبی و استانبول مقایسه کنند، در حالی که از اساس، «منطق شکل‌گیری و نسبت شهر با اقلیم، فرهنگ و اقتصاد در این فضاها متفاوت است». این خطای روش‌شناختی، یکی از جدی‌ترین آسیب‌های نقد معماری معاصر ایران است؛ نادیده گرفتن «contextual logic» یا منطق زمینه.

 بخش اول: ریشه تفاوت‌ها زمینه، بستر و معنا

در سال‌های اخیر، برخی نقدها به ظاهر «حرفه‌ای» نسبت به سیمای شهری تبریز و آنچه به‌عنوان «نبود معماری خوب» در این شهر مطرح می‌شود، بارها تکرار شده است. اما پرسش بنیادین اینجاست: آیا می‌توان شهری با پیشینه‌ تاریخی و اقلیمی چندصد ساله را، با تهران یا شهرهایی که محصول دوران مدرن‌سازی سیاسی و اقتصادی قرن بیستم‌اند، در یک ترازو قرار داد؟ این نوع مقایسه، همان‌طور که «کریستوفر الکساندر» در کتاب «The Timeless Way of Building (1979)» می‌گوید، خطای نگاه به معماری صرفاً به‌مثابه «فرم» است، نه به‌مثابه «زندگی». «شکل‌ها زمانی زیبا هستند که در پیوندی زنده با زمینه شکل گرفته باشند، نه به‌عنوان نسخه‌ای جدا از آن». تبریز، در ذات تاریخی خود، حاصل گفت‌وگوی طولانی انسان و اقلیم است؛ شهری که در برابر سرمای کوهستان، بادهای شمالی و محدودیت‌های مصالح، به زبان خاص خود از سازگاری و معنا رسیده بود. این شهر نه محصول ایده‌های منفصل طراحان، بلکه نتیجه «حافظه‌ی جمعی» ساکنانش بود؛ مفهومی که «آلدو روسی» در کتاب «The Architecture of the City (1966)» آن را چنین شرح می‌دهد: «شهر، ظرفی از حافظه‌ی جمعی است؛ هر عنصر کالبدی، سندی از تجربه‌ی مشترک مردمان است.»

 

اما معماری معاصر، به‌ویژه در جریان رشد شتاب‌زده شهری نیمه دوم قرن بیستم، از این پیوند گسسته شد. تهران، به عنوان نخستین شهر مدرن ایران، حامل پروژه‌ی «مدرن‌سازی از بالا» بود؛ اما تبریز، با سابقه‌ی تمدنی و اقتصادی متفاوت، درگیر دوگانگی میان میراث تاریخی و نیازهای توسعه‌ای شد. این همان چیزی است که «کنت فرامپتون (Kenneth Frampton)» در مقاله‌ی مشهور خود «Towards a Critical Regionalism (1983)» به آن اشاره می‌کند: «معماری مدرن اگر به زمینه فرهنگی و اقلیمی خود بی‌اعتنا شود، به زبان جهانی بی‌ریشه تبدیل می‌شود.» در تبریز، این تضاد به شکل بارزی نمایان است. از یک‌سو، بناهای تاریخی چون بازار تبریز، خانه‌های قدیمی در محله‌های ششگلان و چرنداب، و مساجد آجری با هندسه‌ی دقیق و تناسبات اقلیمی، هنوز نشانگر درک عمیق از مکان‌اند؛ از سوی دیگر، بناهای جدید شهری، به‌ویژه در مناطق توسعه‌یافته‌ی شمال‌شرق و شرق شهر، اغلب در پی تقلید از الگوهای بی‌هویت جهانی‌اند ــ همان چیزی که «ریچارد اینگن (Richard Ingersoll)» از آن به عنوان «The banality of the global city» یاد می‌کند. به بیان دیگر، مشکل تبریز نبودِ معماری خوب نیست؛ بلکه «عدم تداوم زبان تاریخی در مواجهه با شرایط جدید» است. در معماری سنتی تبریز، فرم، تابع عملکرد و اقلیم بود؛ در معماری معاصر، فرم تابع بازار و ضوابط شده است. این تغییر بنیادین از «context» به «code»، از درک به ضابطه، از معنا به نما، همان نقطه‌ای است که خطا آغاز می‌شود.

 

فرامپتون می‌نویسد: «معماری بدون زمینه، تنها تصاویری زیبا می‌سازد، اما قادر به ساختن مکان نیست.» اگر تبریز امروز درگیر ناهماهنگی‌های کالبدی است، این نه نشانه ضعف ذاتی شهر، بلکه پیامد نبود یک گفتمان منسجم درباره‌ی «زمینه‌گرایی معاصر» است. در واقع، باید پرسید:

چرا هنوز هیچ تلاشی جدی برای ترجمه‌ی زبان تاریخی تبریز به زبان معماری امروز انجام نشده؟

چرا دانشکده‌های معماری تبریز کمتر به بازخوانی بومی اقلیم و فضاهای سنتی خود می‌پردازند؟

همین غفلت، باعث شده برخی از منتقدان با دیدی سطحی، تبریز را با تهران یا حتی دوبی و استانبول مقایسه کنند، در حالی که از اساس، «منطق شکل‌گیری و نسبت شهر با اقلیم، فرهنگ و اقتصاد در این فضاها متفاوت است». این خطای روش‌شناختی، یکی از جدی‌ترین آسیب‌های نقد معماری معاصر ایران است؛ نادیده گرفتن «contextual logic» یا منطق زمینه.

درک تبریز امروز بدون فهم گذشته‌اش ممکن نیست. همان‌گونه که روسی می‌گوید، «هر شهر، ادامه‌ی گذشته‌ی خویش است، حتی اگر خود آن را فراموش کرده باشد.» مقایسه تبریز با تهران، بدون درک این ریشه‌ها، نه نقد علمی، بلکه برداشت سطحی از واقعیت است. تبریز باید در تداوم زمینه‌گرایی خود تحلیل شود، نه در قالب معیارهای مدرن‌سازی مرکزگرای تهران.

 

نگارش و تنظیم: پویا مودتی | معمار و پژوهشگر حوزه معماری و انرژی

منبع تصویر پوستر: تبریزمدرن

منابع

  1. Alexander, Christopher. (1979), The Timeless Way of Building, New York: Oxford University Press.
  2. Rossi, Aldo. (1966), The Architecture of the City, Cambridge, MA: MIT Press.
  3. Frampton, Kenneth. (1983), Towards a Critical Regionalism: Six Points for an Architecture of Resistance, In The Anti-Aesthetic, ed. Hal Foster. Seattle: Bay Press.
  4. Norberg-Schulz, Christian. (1980),Genius Loci: Towards a Phenomenology of Architecture, New York: Rizzoli.
  5. Rapoport, Amos. (1969), House Form and Culture, Englewood Cliffs, NJ: Prentice-Hall.
  6. Relph, Edward. (1976), Place and Placelessness, London: Pion.
  7. Ingersoll, Richard. (2006), Sprawltown: Looking for the City on Its Edges, New York: Princeton Architectural Press.
  8. Choay, Françoise. (1969), The Modern City: Planning in the 19th Century, New York: George Braziller.

 

مفاهیم و اصطلاحات تخصصی

زمینه‌گرایی انتقادی (Critical Regionalism)

حافظه جمعی شهری (Collective Urban Memory)

روح مکان (Genius Loci)

معماری بومی (Vernacular Architecture)

بی‌مکانی (Placelessness)

ابتذال شهر جهانی (The Banality of the Global City)

شهر نیمه‌مدرن (Semi-Modern Urbanism)

منطق زمینه (Contextual Logic)

 


ارسال نظر


رویداد

کلیه حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ می باشد.