کد خبر: 3400 زمان انتشار: 13:18:58 - 1404/09/14
یادداشت اختصاصی رسانه "اخبار معماری": هویت گمشده معماری در احیای بافت‌های فرسوده تبریز

بافت‌های فرسوده تبریز تنها مجموعه‌ای فراموش‌شده از کوچه‌ها و خانه‌های کهن نیستند؛ آن‌ها لایه‌های زنده‌ای از حافظه شهری‌اند که هویت معماری تبریز را در خود حمل می‌کنند. با این حال، روندهای نوسازی امروز با تمرکز بر شاخص‌های کمی و بی‌توجهی به تجربه انسانی، مقیاس بومی و منطق فضایی این بافت‌ها، خطر گسست هویتی شهر را تشدید کرده‌اند. اکنون بیش از هر زمان دیگری احیای تبریز نیازمند بازگشت به معماری به‌عنوان زبان معنا، سازمان‌دهنده فضا و پیونددهنده گذشته و آینده است.

احیای بافت‌های فرسوده تبریزاز بنیادی‌ترین چالش‌های توسعه شهری معاصر است؛ چالشی که تنها به بازسازی بناها محدود نمی‌شود، بلکه پیوندی عمیق میان معماری، تاریخ، تجربه فضایی و حیات اجتماعی شهر را در بر می‌گیرد. این بافت‌ها نه صرفاً مجموعه‌ای از ساختمان‌های آسیب‌دیده، بلکه بدنه زنده شهر هستند؛ بدنه‌ای که در طول سده‌ها شکل گرفته، رشد کرده و به سیستمی تبدیل شده است که کالبد، معنا، فعالیت و تجربه زیسته را در هم تنیده است. معماری در این بافت‌ها نقشی فراتر از زیبایی‌شناسی داشته و به‌عنوان زبان مشترک شهر عمل کرده است زبانی که هویت، فرهنگ و الگوهای زندگی مردم تبریز را بازتاب می‌دهد.

بااین‌حال، سیاست‌های موجود در امر نوسازی بیشتر به شاخص‌های کمی همچون افزایش تراکم، تغییر سطح اشغال، تسهیل صدور پروانه وابسته‌اند و کمتر به تحلیل ماهیت بافت، مقیاس انسانی، ریتم فضایی و کیفیت تجربه توجه کرده‌اند. این رویکرد، گسست میان معماری معاصر و زمینه تاریخی را تشدید کرده و در بسیاری از مداخله‌ها، تداوم هویتی شهر را مختل نموده است. در نقطه مقابل، احیای معنادار زمانی محقق می‌شود که معماری به عنوان اندیشه وسازمان دهنده فضا ،دوباره در مرکز تصمیم‌گیری شهری قرار گیرد وبتواند  عناصر اصیل تبریز را در قالب بازخوانی عمیق و آگاهانه در فضاهای معاصر بازآفرینی کند.

معماری و تجربه فضایی: بنیان هویت شهری

هویت معماری تبریز فراتر از مصالح، فرم‌ها و تزئینات است. این هویت در شیوه تجربه فضا و نحوه قرارگیری بدن انسان در تعامل با فضاهای عمومی، نیمه‌عمومی و خصوصی شکل می‌گیرد. در بافت‌های تاریخی، معماری بخشی از فرآیند زندگی بوده، نه یک "بنای مستقل". به همین دلیل، برای درک هویت آن، باید عناصر مختلف تجربه فضایی را بررسی کرد.

تجربه فضایی و شکل‌گیری حس مکان

در تبریز تاریخی، تجربه فضا از گذرهای باریک آغاز می‌شود،گذرهایی که با پیچ‌وخم‌های آگاهانه، تغییرات نور، افت‌وخیز سطح، و تناسبات انسانی، نوعی سیر فضایی تدریجی ایجاد می‌کنند. ورود از معابر عمومی به فضاهای نیمه‌خصوصی و سپس به حیاط‌ها، تجربه‌ای لایه‌لایه است. تجربه‌ای که حس سکون، امنیت و تعلق را تقویت می‌کند،تعامل نور و سایه، صدای عبور باد در میان طاق‌ها، و ریتم تکرارشونده آجرکاری‌ها، ناشی از یک معماری تجربه‌محور است که به کیفیت حضور انسان توجه دارد.

این تجربه در معماری امروزی به‌دلیل بی‌توجهی به مقیاس و فواصل فضایی عمدتاً از میان رفته است. طراحی فضاها بدون درک عمق تجربه حرکتی انسان و حذف تدریجی فضاهای نیمه‌خصوصی و نیمه‌عمومی، ساختار تجربه شهر را گسسته کرده است.

 

توده‌گذاری و سازمان فضایی

معماری تبریز، همچون بسیاری از شهرهای اقلیم سردوخشک، به‌طور طبیعی مبتنی بر توده‌گذاری متراکم و فضاهای باز محدود اما مؤثر بوده است. توده‌ها با رعایت نسبت ارتفاع به عرض در گذرها، اجازه نفوذ نور کنترل‌شده را فراهم می‌کردند و همزمان از سرمای مستقیم باد کاسته و پناه ایجاد می‌کردند.

در حیاط‌ها، توده مرکزی خانه پیرامون یک فضای باز اصلی شکل می‌گرفت که نقش قلب عملکردی بنا را ایفا می‌کرد. این حیاط نه یک عنصر تزئینی، بلکه یک ریزاقلیم هوشمند بود: حوض مرکزی برای تعدیل رطوبت، درختان سایه‌انداز برای کنترل دما، و جهت‌گیری بنا برای به حداکثر رساندن تابش زمستان و کاهش گرمای تابستان.

توده‌گذاری‌های معاصر، که عمدتاً بر حداکثر سطح اشغال و ارتفاع نامتناسب تمرکز دارند، این منطق اقلیمیفضایی را نادیده می‌گیرند و در نتیجه، فضاهایی تولید می‌شود که نه از نظر انرژی کارآمد است و نه از نظر تجربه انسانی.

فضاهای باز و نقش آن‌ها در ساختار اجتماعی

در بافت تاریخی، فضاهای باز کوچک، میدانچه‌ها، سکوها و حتی سطوح ورودی خانه‌ها، نقاط فعال اجتماعی بودند. این فضاها بستری برای تعاملات رو در رو، توقف‌های کوتاه، بازی کودکان و شکل‌گیری روابط همسایگی ایجاد می‌کردند.

بافت تبریز با تکیه بر فضاهای نیمه‌خصوصیایوان‌ها، دالان‌ها، حیاط‌های کوچک مشترکنوعی طیف فضایی پیوسته تولید می‌کرد که ارتباط میان ساکنان و محیط را تقویت می‌نمود. حذف یا نادیده گرفتن این فضاها در پروژه‌های نوسازی موجب کاهش سرمایه اجتماعی و افزایش گسست محله‌ای شده است.

نمونه‌هایی از معماری بومی تبریز و پتانسیل‌های بازآفرینی

خانه‌های حیاط‌دار محلات ششگلان، چرنداب، خطیب و دوه‌چی که سازمان فضایی پیچیده اما هماهنگ دارند، نشان‌دهنده ظرفیت بالای بازخوانی الگوی حیاط مرکزی در معماری امروزند.

طاق‌نماها و تویزه‌های آجری که علاوه بر زیبایی ساختاری، عملکرد اقلیمی دارند و می‌توانند در طراحی معاصر به‌صورت سازه‌های سبک، سایه‌انداز یا پوسته دوم به‌کار روند.

بازار تبریز که با شبکه پیوسته تیمچه‌ها، راسته‌ها و گره‌های فضایی، یکی از کامل‌ترین نمونه‌های تجربه فضایی مبتنی بر ریتم و حرکت است؛ الگویی که می‌تواند برای طراحی فضاهای عمومی جدید الهام‌بخش باشد.

خانه‌های اربابی مانند خانه امیرنظام گروسی یا خانه بهنام که نمونه‌هایی از سازمان فضایی چندلایه و هوشمند هستند و نشان می‌دهند معماری تبریز از نظر سلسله‌مراتب فضایی ظرفیت‌های گسترده‌ای برای تطبیق با نیازهای امروز دارد.

 

 

 

فرصت‌ها و راهبردهای معماری‌محور

احیای بافت‌های فرسوده تبریز یک فرصت استثنایی برای بازتعریف هویت معماری شهر است. اگر معماری، نه صرفاً ساخت‌وساز، محور تصمیم‌گیری قرار گیرد، راهبردهای زیر می‌تواند کیفیت احیای بافت را به‌طور چشمگیری ارتقا دهد:

  • تدوین دستورالعمل‌های طراحی مبتنی بر ویژگی‌های زمینه‌ای شامل نسبت توده به فضا، عرض گذر و ارتفاع بناها، قواعد نورگیری، نحوه سازمان‌دهی فضاهای نیمه‌عمومی، و الگوهای همسایگی.
  • ترجمه اصول معماری بومی به زبان معاصر به‌جای بازسازی صوری، مانند طراحی حیاط‌های مشترک، ایجاد ایوان‌های نیمه‌عمومی، استفاده از آجرفرش مدرن، پوسته‌های اقلیمی الهام‌گرفته از تویزه‌ها و طاق‌های سنتی
  • نگاه به احیا به‌عنوان مداخله در یک سیستم پیچیده، نه یک پروژه ساخت‌وساز؛ یعنی درک رابطه میان جریان‌های حرکتی، گره‌های اجتماعی، مراکز محله و فضاهای باز
  • مدیریت یکپارچه و هم‌افزایی نهادی میان شهرداری، میراث فرهنگی و جامعه حرفه‌ای معماری برای حفظ انسجام فضایی
  • تأکید بر تجربه انسانی، حس مکان و کیفیت فضاهای عمومی به‌عنوان شاخص‌های ارزیابی موفقیت احیا
  • ذکر کوتاه چالش‌هایی همچون کمبود چارچوب قانونی یا ضعف مدیریت یکپارچه کافی است تا اهمیت حمایت‌های ساختاری روشن شود، اما تمرکز اصلی باید بر معماری و تجربه انسانی باقی بماند.

 

احیای بافت‌های فرسوده تبریز تنها زمانی به نتیجه‌ای پایدار و مؤثر می‌رسد که معماری در محور تصمیم‌گیری قرار گیرد و مداخله‌ها بر اساس درک عمیق از زمینه تاریخی، کالبدی، اجتماعی و اقلیمی شکل گیرد. بازخوانی اصول معماری بومی،از حیاط‌محوری تا ریتم گذرها، از آجرکاری تا نظام سلسله‌مراتب فضایی،در کنار رویکردهای معاصر می‌تواند فضاهایی خلق کند که نه تنها عملکردی و زیبا هستند بلکه دارای عمق معنایی، هویت‌مند و پاسخگو به نیازهای انسان معاصر نیز می‌باشند. چنین رویکردی، حس تعلق را تقویت کرده، سرمایه اجتماعی محلات را احیا می‌کند و تداوم طبیعی جریان تاریخی و فرهنگی را ممکن می‌سازد. به این ترتیب، احیا به‌جای بازسازی کالبدی، به‌صورت بازآفرینی هویت شهری محقق می‌شود و مسیر توسعه پایدار شهر تبریز را هموار می‌سازد


ارسال نظر


رویداد

کلیه حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ می باشد.