مرضیه رضاییقلعه کارشناس ارشد معماری از گذشتههای دور در سرزمین ایران، همواره باغها و شهرها چون تار و پود درهم تنیده شده و مفهومی به نام باغشهر ایرانی را پدید آوردهاند
این باغشهرها در بستر تاریخ این سرزمین، توأم با نیازهای اقلیمی آن، تکوین و تکامل یافتهاند. بارزترین ویژگیهای آنها تأمین نیازهای زیستی انسانها همچون کاهش گرما، افزایش رطوبت، ایجاد چشماندازهای چشمنواز، تثبیت خاک، زادآوری خاک، حداکثر بهرهگیری از آب اندک، و مهمتر از همه بهرهبرداری از محصولات کشاورزی، تولید غذا و رونق بخشیدن به تجارت بوده است. به بیانی دیگر، باغشهر ایرانی تلفیقی از فرهنگ ایرانی و طبیعت گرم و خشک ایران است؛ آرمانشهری که نشاندهنده تکامل جامعه ایرانی و سکونت ایرانیان در گذر زمان، تحتتأثیر محدودیتها و فرصتهای کالبدی، طبیعی، نیروهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. باغشهر ایرانی فصل مشترکی از طبیعت و فرهنگ، میراث گذشتگان و زندگی آیندگان بهشماررفته و بافتی منسجم از فرهنگ و هویت ایرانیان را ارائه میدهد. این الگوی شهرسازی اغلب بازتابدهنده روشهای بهینه و پایدار بهرهگیری از زمین بوده و در این راه، ویژگیها و محدودیتهای محیط طبیعی؛ «مادر» خود و نیز ارتباط ویژه معنوی با طبیعت را لحاظ میکند؛ درحالیکه همواره اثر و رد پایی از تاریخ در بستر آن به چشم میخورد.
باغشهر ایرانی برخلاف بسیاری از الگوهای شهرسازی مدرن، الگویی ثابت و دیکتهشده نیست؛ بلکه روشی است که همواره از طبیعت و فرهنگ پیروی کرده و از این طریق میتواند ویژگیهای قومیتی و فرهنگی را به نمایش گذارد و ارائهکننده تمایزهای محلی و بومی باشد. این الگوی شهرسازی، در فرایند تکامل خود از تجربیات نسلهای گذشته که طی زمان به راهکارهای توسعه پایدار و بومی دست یافتهاند، بهره میبرد.
باغشهر ایرانی در طول تاریخ، توسعه یافته و در دوران صفوی در شهرهایی نظیر قزوین و اصفهان به اوج خود رسیده است. بررسی اسناد تاریخی نشان میدهد که شهرهای ایرانی همواره با مشکلات اقلیمی نظیر هوای گرم و خشک، کمبود آب و سیلابهای فصلی روبهرو بودهاند. اما خوشبختانه ایرانیان از گذشتههای دور دریافتند که کمربندی عریض از باغات و مزارع در پیرامون شهرها، میتواند شرایط اقلیمی نامطلوب را تعدیل کرده و اقلیمی معتدل برای آسایش شهرنشینان فراهم سازد؛ بهگونهای که در بسیاری از سفرنامهها، شهر ایرانی بهشتی در دل کویر توصیف شدهاست. این آرمانشهر بهشتگونه، نهتنها دمای محیط را کاهش داده، به رطوبت هوا افزوده و از نفوذ بادهای نامطلوب جلوگیری کرده، بلکه همچون سدی در برابر بلایای طبیعی همچون سیلاب ایستاده است. شهرهای ایرانی، همواره در معرض خطر سیلابهای فصلی قرار داشتهاند. حال آنکه نیاکان ما، برای در امان ماندن از این سیلابها، با احداث باغها، مزارع و هدایت آب مسیلها از مجموعهای از جویهای بزرگ و کوچک به سمت باغات، از قدرت سیلاب کاسته و آب آن را ذخیره میکردند. در نتیجه، نهتنها سیلاب به شهر آسیب نمیرسانده، بلکه با این شیوه مدیریت آب، سفرههای آب زیرزمینی سیراب گشته و باغات آبیاری میشدند. با این روش، ایرانیان موفق شدند تهدیدی خانمانسوز را به فرصتی ارزشمند تبدیل کنند؛ راهکاری که امروزه بعد از گذشت هزاران سال، بهعنوان روشی برای مدیریت سیلابهای ناشی از تغییرات اقلیمی در کشورهای توسعهیافته استفاده میشود.
یکی از بارزترین نمونههای باغشهر ایرانی، اصفهان است. در اصفهان باغات چهارگانهای هر یک به مساحت هزار جریب در کنار زایندهرود و در ادامه آن به سمت میدان (کهنه) وجود داشته است. این باغها، منظم یا غیرمنظم به هر حال، محلی بودهاند که شاهعباس در آن، پیشنهاد طرح باغشهر منظم عظیمی را که چهارباغش با 2محور خیابان شمالی-جنوبی به همین نام و محور شرقی-غربی زایندهرود شکل میگرفته است به مثابه پایتخت جدید خود از معماران پذیرفته و به مرحله اجرا درآورده است. در تمام دوران صفویه، توسعه درون شهر جدید از نظم و رابطه ساختاری میان باغ و شهر تبعیت میکند. مجموعه مدرسه، کاروانسرا و بازارچه بلند چهارباغ نمونه بارزی از این نوع توسعه است که رابطهای ساختاری میان باغ و شهر را محفوظ نگاه میدارد. الگوی باغشهر ایرانی در شیراز، طبس، میبد، قزوین و بسیاری از دیگر شهرها نیز قابل رویت است که ریشه در فرهنگ غنی شهرسازی کهن ایران دارد؛ آرمانشهری که شرایط زندگی را برای ایرانیان تعدیل کرده، شهر را از آسیبهای احتمالی حفظ کرده، اقتصاد را با محصولات کشاورزی رونق بخشیده و از همه مهمتر ریشه در فرهنگ و تاریخ این مرز و بوم دارد. این الگو امروزه میتواند راهنمای ارزندهای برای بازسازی، بهسازی، مرمت و تکامل توسعه شهرسازی باشد و چه الگویی عظیمتر و بادرایتتر از باغشهر ایرانی در طراحی شهرهای آینده و توسعه شهرهای فعلی میتوانیم در اختیار داشته باشیم.