رخدادهای جهانی مانند جنگ یا بیماریهای واگیردار تاثیرات زیادی بر ابعاد زندگی اجتماعی دارند که این تاثیرات دامنه وسیعی از کنشهای اجتماعی تا شکل ظاهری و معماری شهرها را در بر گرفته و تغییرات محسوسی را به وجود میآورد.
شاید برای ما که از جبهههای درگیری در جنگ جهانی اول دور بودهایم و یک قرن پس از پایان آن زندگی میکنیم دور از ذهن باشد که فضای زندگیمان چقدر تحت تاثیر این جنگ شکل گرفته است. اغلب ما، یعنی هرکداممان که در ساختمانهایی مکعبیشکل، چندطبقه، با واحدهایی روی هم و راهپلههای مرکزی اقامت و یا رفتوآمد داریم، دچار تبعات جنگ جهانی اول شدهایم.
اگر این طور باشد که یک جنگ منطقهای با حضور چند کشور جهان، موسوم به جنگ جهانی اول، چنین تأثیری بر فضای زیست ما گذاشته است، ویروس جهانگیرِ (Pandemic کُوید ۱۹) که تمام جهان را نیمهتعطیل کرده و ما آن را به نام عمومی کرونا میشناسیم با فضای زندگی ما چه خواهد کرد؟
انقلاب صنعتی در قرن هیجدهم و سالهای پیش از آغاز جنگ جهانی اول در ۱۹۱۴ میلادی، باعث شد که کارگران مناطق روستایی و شهرهای کوچک برای کار در کارخانهها به شهرهای بزرگ و صنعتی هجوم بیاورند. صاحبان این کارخانهها برای اسکان کارگران، خانههایی بههمفشرده، بدون آب و روشنایی مصنوعی و بدون توجه به ضرورتهای بهداشتی بر پا کردند.
زندگی در کوچههایی تنگ و تاریک در میان دود و سروصدای کارخانهها و در آغوش فقر و بیماری از این گروه مردم طبقهای ساخت که داشتن کالسکه و بعدها اتومبیل برای آنها غیرممکن شمرده میشد. طبقۀ فرادست جامعه اما در سایۀ نفوذ و ثروتش رخت خود را از مراکز متراکم و آلودۀ شهرها بربست و به محلههای نوسازی در حومۀ شهرها کوچ کرد. این محلهها خانههایی داشتند که گرداگرد فضای سبز ساخته میشدند و از امکاناتی چون باغ، خدمتکار، محل خواب مستقل، کالسکهخانه، سیستمهای امنیتی و بعدها تأسیسات زیربنایی مانند لولهکشی آب، تأسیسات بهداشتی، فاضلاب، گاز، برق، پارکینگ و حتی فروشگاه و کلیسا برخوردار بودند.
با دور شدن از فضای جنگ جهانی اول و پس از پایان آن در ۱۹۱۸ میلادی، همزمان با شکلگیری اندیشههای جامعهخواهانه (سوسیالیستی) در کوچههای تنگ و تاریک طبقۀ کارگر، معماران و مدیران جنبش نوگرایی (مدرن) کمبود زمین، تراکم جمعیت و کیفیت پایین زندگی در محلههای مرکزی شهر را مانعی برای توسعه میدیدند. این جنبش راه حل را در ترکیب فضاهای باز و بسته شهری و همچنین به کارگیری فنآوری نو در ساختمانسازی میجست. آنها به دنبال ساخت بلوکهایی از واحدهای مسکونی بودند که برق، گرمایش مرکزی، یک اتاق به عنوان حمام و فضایی کوچک به عنوان آشپزخانه داشته باشند.
آلمان در جنگ شکست خورده بود و امپراتوری در آن سقوط کرده بود و از نظر منابع مالی و برنامههای اجرایی در وضعیت متفاوتی قرار داشت. پس از شکست آلمان در جنگ جهانی اول، عهدنامهای موسوم به معاهده «ورسای» بین آلمان و کشورهای پیروز جنگ منعقد شد که بر اساس آن، آلمان میبایست ۱۲۳ میلیارد مارک غرامت میپرداخت و از بخشهایی از خاک امپراتوری آلمان (رایش دوم) نیز دست میشست.
در سال ۱۹۱۹ اعضای مجلس ملی آلمان به نام «رایشستاگ»، برای تدوین قانون اساسی در «وایمار» گرد آمدند. در این قانون حقوق و تکالیف آلمانیها بر اساس لیبرالیسم روشنگری و تأمین آزادیهای فردی تعیین شد. حکومت تازهتأسیس آلمان که نخستین تجربه آلمانیها از دموکراسی بود، پس از فروپاشی نظام سلطنتی و فرار «ویلهلم دوم»، واپسین قیصر آلمان، به هلند در پایان جنگ جهانی اول شکل گرفت و به «جمهوری وایمار» مشهور شد.
تا سال ۱۹۳۰، یعنی در یک دورﮤ ۱۱ساله، ۲۶ میلیارد مارک وام به آلمان پرداخت شد. دولت آلمان با اختصاص ۹۰ درصد آن به بخش خصوصی، یک دورﮤ شکوفایی سریع اقتصادی به وجود آورد. سیاستمداران، اقتصاددانان و صاحبان صنایع در پی آن بودند که آلمان از هم پاشیده بعد از جنگ را احیا کنند. آلمان پس از ۱۹۲۵ بزرگترین صادرکننده ابزارهای الکتریکی شده بود و در صنعت شیمی در جهان مقام اول را داشت.
در همین دوره بود که جمهوری وایمار نخستین نسخه از آپارتمان را برای طبقۀ کارگر بنا کرد. خانههایی سفید و ساده در بلوکهایی طولانی که اغلب با قطعات پیشساخته در کارخانهها ساخته میشدند. بنای آپارتمان مسکونی با دسترسی مرکزی در برلین که «واسیلی لوکهاردت»، معمار آلمانی، آن را طراحی کرد، به عنوان یکی از نخستین نمونهها در نوع خود، نشان داد که این ایده برای وضعیت اجتماعی و اقتصادی آلمان در آن زمان امتیازهای بسیاری دارد.
بنای «واسیلی» چهار طبقه داشت و در هر طبقه یک واحد مسکونی دوخوابه طراحی شده بود، به طوری که واحدها دور راهپله مرکزی سازمان یافته بودند. توصیف چنین بنایی اگرچه برای ذهن امروز ما آشنا و بدیهی است، اما در سالهای پس از جنگ جهانی اول یک ایدﮤ نو، اقتصادی و سریع بود که به سرعت در سرتاسر آلمان، بلغارستان، اتریش و بعدها فرانسه و سوئد و در دورﮤ بلشویکها در روسیه اشاعه پیدا کرد. میتوان گفت که تمام تحولات بعدی در ساختمانهای مسکونی مانند افزودن آسانسور، تغییر در نورگیری، روشهای ساخت بناهای بسیار بلند و ... تغییراتی جزیی در ایدﮤ کلی آپارتمان بودند.
ایدﮤ آپارتمان با راهپله مرکزی که نسخهای برای آلمانِ پس از جنگ جهانی اول بود، اکنون چنان در جهان فراگیر شده است که اکنون هر شهروند ایرانی به محض این که به نوسازی خانه قدیمی خود فکر میکند، در حالتی از بیاختیاری، صورت (فرم) دیگری جز این الگوی ساخت به ذهنش نمیرسد.
شاید صد سال دیگر نویسندهای دربارﮤ این موضوع بنویسد که صورت (فرم) خانههای سال ۱۵۰۰ خورشیدی چگونه تحت تأثیر شیوع جهانی ویروس کرونا به عنوان «صورتی» بدیهی شمرده میشوند.
بر اساس اعلام منابع درمانی، همهگیری کرونا با روشهای مقابلۀ کنونی تنها در اروپا دستکم دوسال ادامه خواهد داشت. از سوی دیگر کرونا یا همان ویروس کُوید ۱۹ اولین و آخرین بیماریای نیست که در اثر تراکم سکونت روند صعودی به خود میگیرد. حتی اگر به زودی درمان قطعی و یا واکسن پیشگیری کرونا ساخته و استفاده شود، تبعات آن در ذهن جوامع گوناگون از جمله معماران و نظریهپردازان معماری و همچنین مصرفکنندگان معماری (معماری به مثابه کالا) و مخاطبان معماری (معماری به مثابه پیام) که همۀ مردماند، باقی خواهد ماند.
یکی از جلوههای کوچک و طعنهآمیز تأثیر کرونا بر مطالبۀ مردم از معماری، اقدام برخی مردم اروپا و آمریکای شمالی برای نصب شیر آب و شلنگ در توالت خانههایشان پس از نایاب شدن دستمال توالت است؛ ایدهای که در نظر ما بسیار بدیهی و پیش پا افتاده به نظر میرسد!
اما این تمام تغییری نیست که کرونا بر معماری خواهد گذاشت. بار منفی زندگی در مناطق پرجمعیت، آداب ضروری بهداشتی در هنگام ورود به خانه و محل کار، افزایش میزان مصرف آب، نیاز فوری به شستوشوی دست و صورت در کوچه و خیابان، احتمال ابتلای یکی از اعضای خانواده و لزوم جداسازی فضای اقامت او از بقیه، و ... همه و همه از مسیر ذهن نسل حاضر معماران و مدیران شهری، به ذهن نسلهای بعد راه خواهد یافت و به مرور سیمای شهر و معماری جهان و البته ایران را دگرگون خواهد کرد.
منبع:ایرنا